-
عرق شرم بر چهره ام
چهارشنبه 21 آذرماه سال 1386 11:41
به شوهرش بد گمان شده و به قصد خودکشی تموم پروژه تحقیقاتی اش را ریخته تو زاینده رود. وای چقدر خجالت داره که زنی به همسر مومن و با شرم وحیای خود بدبین بشه.اونم یه زن درس خونده. قصد داشته خودش را پرت کنه تو زاینده رود.خدا رحم کرده پروژه تحقیقاتی اش را پرت کرده به جای خودش. رفته یه کنج عزلت .پریز تلفن را در آورده دیگه با...
-
سر خورده
چهارشنبه 21 آذرماه سال 1386 08:53
اکرم میگه میخوام از شوهرم جدا بشم .بسه تو این پنج سال گذشته هرچی تندی و بی حرمتی ازش دیدم.مشاور هم نمی خوام چون تردید ندارم که کارم درسته.می دیدم این مرد تموم طول روز خونه نمیاد و شبها هم دیر میاد خونه.ولی نمی تونستم حدس بزنم قبل از ازدواج با من دختر از همه جا بی خبر زن مطلقه ای را عقد موقت کرده باشد و ده سال هم به...
-
در گیری
سهشنبه 20 آذرماه سال 1386 06:07
بیمارستان فارابی،بیمارستان نور(خورشید)،بیمارستان مدرس،مرکز نگه داری شهید محمد منتظری و بیمارستان الزهرا پنج مرکز نگه داری از بیماران روانی زن و مرد و کودک است. تو بیمارستان خورشید بخش زنان و مردان و اورزانس روان ÷زشکی و مرکز علوم رفتاری داریم.و تو بیمارستان فارابی 4 بخش برای بستری نمودن مردان و دو بخش برای بستری نمودن...
-
آفتاب بعد از باران
شنبه 17 آذرماه سال 1386 13:01
دیروز که روز دانشجو بود سالگرد اون خبرنگاران ناکام هم بود ولی تو خونه ما تولد وحید و روز جشن بود. وحید شانزده تا سال را گذراند و اولین روز هفده سالگیش را امروز شروع کرد. وحید پسر کوچولوی نازی بود وقتی دنیا آمد.خلق خوشی داشت و مادرخود را غرق شادی کرده بود. برادرش هفت ساله بود و نمی دانم با تولد این داداش چه حالی پیدا...
-
بررسی مجدد سلامت
جمعه 16 آذرماه سال 1386 06:58
نوبت گرفتم و رفتم دکتر.همون خانم دکتر جراح.و ایشون گفتند یک ماه آینده را هم شبی یه دونه قرص تاموکسی فن بخور بعد سونو گرافی میشی و ممکنه قطع کنم.باهاش حرفای جنبی و نامربوط به بیماریم زدیم.دوست شده ایم.نازنین و لطیفه.صمیمی میشه.و میتونه باعث انس بشه.گفت سر درد هات از خستگی نیست به علت مصرف اون پماد هست که خانم دکتر خرم...
-
خستگی
جمعه 9 آذرماه سال 1386 08:07
چون سر درد ناشی از پر کاری امانم را بریده بود ننوشتم.ولی حالا خوبم.و اگر بتوانم هفته بعد را تا پنج شنبه به خوبی پشت سر بگذارم دیگه تا بهمن فقط لا لا می کنم و مسافرت میرم.از سی و یکم شهریور بیمارستان روان رفتنم شروع شد و بی وقفه هر هفته تو بخش با بیماران و دانشجویان و همکاران پرستار روزهایی پر هیجان و شلوغ را پشت سر...
-
پیایان یک روز خستگی جسمانی و آسایش روانی
سهشنبه 6 آذرماه سال 1386 12:47
تا حالا شده از خستگی سردرد بگیری؟الان سرم از خستگی درد داره. ولی میدونید درد های جسمانی بهترند از درد روان؟ مگه روان انسان هم درد میگیره؟ گاهی اوقات آرزو می کنی کاش یه جایی از جسمم شدیدا درد میکرد ولی دلم نگرفته بود. چرا؟ چون وقتی دلت گرفته هر کسی می رسه یه نسخه می پیچه که چنین کنی یا چنان دل گرفتگیت خوب میشه ولی وقتی...
-
محلل
دوشنبه 5 آذرماه سال 1386 04:48
سالها پیش سه طلاقه شدن زن و محلل بحث داغی به راه انداخت ولی آیا تا به حال زنی را دیده اید که مکرر از شوهرش آزار ببیند و شوهر بدون هراس همچنان او را بیازارد؟ کاش این زن از این شوهر جدا میشد و با مردی دیگر ازدواج میکرد تا این مرد بشکند. از آنجا که مطمئن است این زن تقاضای طلاق نمی کند و بلای محلل سرش نمی آید بدون رجوع به...
-
مادر داغ دل من
یکشنبه 4 آذرماه سال 1386 03:05
امروز تقریبا یک ماهه l مامان به مملکت خودش برگشته.قرار و آروم نداره. خسته شده.اینجا از پر رفت و اومد کردن ،اونجا از کم رفت و آمد کردن رنج می بره. فشارخونش بالا رفته.همش غصه این و اونو خورده.نمی دونم باید با اینهمه نا آرامی هاش چه کنم. مرا نیز هم پای خودش اینور و اونور میکشانه.دیروز هفت تا رشته را تبدیل به آش رشته کرده...
-
پسر قند و عسل و روز نوشت هفته اول آذر
شنبه 3 آذرماه سال 1386 05:37
پسر بیست و سه ساله ام از خواب بیدار میشه مثل بچگی هاش (مثل گل).به من صبح به خیر میگه و شروع به وضو گرفتن میکنه.در دل آرزو میکنم موفق باشد مثل همیشه و به یاد می آورم کودکی هاشو که با محبت بیدارش می کردم مبادا تا انتهای روز شاهد آزار شود.تو دلم غوغاییست.به همه پسرای همسن و سالش فکر می کنم به مادراشون به نگرانی های یک...
-
کاش
جمعه 2 آذرماه سال 1386 05:17
آدما با هم چه تشابهاتی دارند؟ زنها با مردا،جوونا با پیرا،فقیرا با پولدارهای،مومن ها با بی دین ها،بیسوادها و تحصیل کرده ها،شهری ها و روستایی ها،اصفهانی ها و شیرازی ها،ایرانی ها و خارجی ها،سیاه ها و سفیدا،دولتی های و غیردولتی ها،مرده ها و زنده ها،امروزی ها و دیروزی ها؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ من نمی دونم کدام تشابهم با شما باعث میشه...
-
حق مسلم ما
چهارشنبه 30 آبانماه سال 1386 03:13
حق مسلم من چیست؟ جق مسلم تو چیست؟ جالا بگو حق مسلم ما چیست؟ چقدر تلاش کردی به حق مسلمت برسی؟ چقدر شعار دادی که این حق مسلم منه؟ چند میز مذاکره را پشت سر گذاشتی؟تا به حق مسلمت برسی؟ چقدر وقت و انرزی و سرمایه گذاشتی تا به حق مسلمت برسی؟ چقدر برای خودت گزارش دادی؟که به چه میزان به دریافت حق مسلم خود نزدیک گردیده ای؟ و...
-
گر بمیرد یک زنی ...
سهشنبه 29 آبانماه سال 1386 03:56
امشب دختری میمرد دنیا رنگ غم میگیرد اگر شما بعد از گذراندن یه روز در بخش بیماران روانی به دانشکده برگردید و با دانشجویانی مواجه شوید که هم دوره شان را در خوابگاه از دست داده باشند و خون گریه کنند قدرت دارید به روز شوید؟ نوع تغذیه در خوابگاه ها ؟ نبودن فرد ساپورتیو در صورت بروز بیماری در خوابگاه ها(ناظمه دلسوز)?...
-
یه روز جالب
یکشنبه 27 آبانماه سال 1386 12:49
امروز صبح دانشجو ها با بیماران ورزش کردند .به بیماران دارو دادند و از مصاحبه با بیمارن به عنوان کتاب درسی آموختند.وقتی تو اتاق شوک درمانی با بیماران روانی تازه به هوش آمده برخورد های غیر انسانی دیدند فریاد زدند و ریاست بیمارستان را وادار به توبیخ رسنل کردند
-
یه مورد جنگ در جامعه
شنبه 26 آبانماه سال 1386 21:37
من طرف داری از زنا را وظیفه میدونم.ولی نمی دونم چرا گاهی هم نگران همسران شون میشم.و از اونا هم طرفداری می کنم. خدا اون روز را نیاره که یه زن به ستم همسرش گرفتار بشه اونوقته که من هم با همسرم دعوا می کنم به عنوان نماینده مردای قلدر و زورگو .بعد هم با معذرت خواهی های همسرم به عنوان نماینده مردان کوتاه میام. امشب داماد...
-
فعلا امروز نوشتن نتوانم و این برایم آسان نیست
سهشنبه 22 آبانماه سال 1386 10:25
وقتی سخت تهییج شوم نمی توانم بنویسم. گاهی وقتها فکر می کنیم آدمایی نمی تونند حرف شون را بزنند که حرفی برای گفتن نداشته باشند(سوژه ندارند). ولی درواقع کسانی قادرند بنویسند که به طور متوسط تههیج شده باشند. هیجان مثل ملاقه( که آش را هم میزنه مبادا ته بگیره) انسان را تعدیل میکنه.تغییرات درش ایجاد میکنه. جوانان هیجان را...
-
من ارزشمندم زیرا.....
یکشنبه 20 آبانماه سال 1386 08:51
شما میتونید نظیر چنین جمله نیمه تمام را بسازی و دیگران را وادار به سخن گفتن کنی. از دانشجویان ترم پنج دانشکده خواستم بر روی تکه ای کاغذ بنویسند: من ارزشمندم زیرا: و هر آنچه به ذهن شان می رسد در ادامه آن بنویسند. (ساعت انشا نبود کلاس درس بهداشت روانی بود و بحث احساس ارزشمندی و نقش آن بر اعتماد به نفس) مریم مراد آبادی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 19 آبانماه سال 1386 12:59
کتاب روان شناسی بحث ادراک را بخوانید تا به اعوجاج ها در ادراک پی ببرید و با اطمینان قسم یاد نکنید که من درست میگم. دلت میخواد با او در درک قضایا همسان باشی ولی چگونه چنین آرزو میکنی؟او تو تو با هم در پیشینه زندگی متفاوتید.در سیستم ارزشی متفاوتید شخصیت هایتان متفاوت است تجارب متفاوت از هم دارید پس طبیعی بدان تو و او...
-
یه مژده
شنبه 19 آبانماه سال 1386 09:57
اگر کسی مشهد هست و حرم امام رضا زیارت میره به من هم دعا کنه.ممنون میشم. امروز نرگس آمده بود پیشم.گفت خانوم منو به خاطر میارید؟ترم آخر دانشجوی شما بودم.حالا فوق لیسانس مشهد قبول شده ام.آمده ام از شما سوآل کنم بین ارشد کودکان و ارشد روان تو پرستاری کدام را انتخاب کنم؟ من کلی خوشحال از اینکه او قبول شده و مرا نیز به خاطر...
-
مراوده با پدر
پنجشنبه 17 آبانماه سال 1386 05:23
روز وفات حضرت امام جعفر صادق(ع)رفتم باغ رضوان(گورستان اصفهان).بر سر مزار پدرم.اشک نریختم.چون وقتی پدرم روز های آخر عمرش را میگذراند میگفت از مرگ من غمگین نشو.همه ما رفتنی هستیم.و در جواب من که میگفتم چرا یه روز خوبی ؟یه روز بد؟میگفت یه کارگر ساختمانی هم یه لحظه بالای داربست خوبه و وقتی سقوط کرد پایین بد.سوآلات اینجوری...
-
غم عمیق و واقعی یک زن
دوشنبه 14 آبانماه سال 1386 13:24
تو بخش بیماران روانی زن یه بیمار بستری داشتیم که زنی بلند قد بود با دو فرزند دختر و پسر.وقتی از دختر فلج خود صحبت میکرد اشک می ریخت..بزرگ منشی پیدا کرده بود.از بس غصه خورده بود.همسرش نابینا بود و او حق داشت بسیار ناراحت باشد.برای خودش ارزش و احترام بسیار قائل بود.در مدت بستری بودن در بیمارستان کم کم رفتارهاش تغییر...
-
سخت مشغولم به کار
یکشنبه 13 آبانماه سال 1386 05:10
خودم هم متعجبم چگونه توانستم در این مدت از اینجا دور بمانم. مامان به سلامتی به ایران رسید و با او یک هفته تمام ماندم تا دوباره به اینجا عادت کند.مرا در آغوش گرفت و گریست که چرا نبوده در روزهای سخت مراقبتم کنه.ولی من اطمینانش بخشیدم که تجربه شیرینی بود روز های بیماری و گذران دوران نقاهت.برای هفتمین هفته بیمارستان را...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 آبانماه سال 1386 18:12
داره میاد.تو آسمونه.از فرانکفورت تا تهران باید پنج ساعت تو هوا باشه تا به آغوش مام وطن بازگردانده شود.خدایش به سلامت دارد.پنج و نیم ماه است ندیدمش و تا سه روز که تهران میماند هم از دیدنش محرومم.خداوند کمکش کند سختی راه را تحمل کند قلبش پیس میکر دارد.وبیماری دیابت همراهیش می کند.ولی واقعا صبوری نشان داده .به خاطر من از...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 3 آبانماه سال 1386 06:04
دیشب مرتب با برادرم تماس میگرفتم که مامان رسید یا نه؟و او تا تاساعت دوازده شب قرودگاه مهر آباد ماند و مامان را نیافت.خب اومد خونه و خوابید و گفت تو راحت باش مشکلی واسش پیش نمیاد .من و همسر برادرم تا صبح بی خواب شدیم
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 2 آبانماه سال 1386 17:19
پنج هفته میشه که با دانشجویان بخش کار آموزی دارم.علت سنگینی کارم و فشردگی کار آموزی ها بیمار شدن یکی از همکارانم و ارتقا همکار دیگه ام به سمت معاونت دانشجویی دانشکده است.الان که دارم این سطور را مینگارم خسته ام.خیلی خسته.مادرم هم در راه بازگشت به ایران است و حسابی نگران سلامتش هستم.دوران نقاهت بیماری تمام نشده رفتم سر...
-
فیزیولوژی عشق
پنجشنبه 26 مهرماه سال 1386 04:47
افراد در همه جوامع و فرهنگ ها عاشق می شوند. خصوصیات شایع عشق شامل احساس بودن در یک حالت ذهنی تغییر یافته، اشتغال خاطر با افکار و تصاویر معشوق و تغییرات در رفتار با هدف به دست آوردن پاسخ متقابل از معشوق است. این پدیده زیر و رو کننده آنچنان همه گیر و جهانشمول است که برخی از محققان می گویند ممکن است فرآیند تکامل درون ما...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 24 مهرماه سال 1386 05:18
نمیدونم مرا چه شده. زیاد میخوابم و در خواب می بینم بالای یه شیب خطرناک ایستاده ام که اگر هشیار نباشم به پایین لیز خواهم خورد و یا دارم از یک جای خطر ناک(خطر سقوط)با احتیاط پایین میام و هر لحظه احتمال پرت شدن دارم. وقتی از خواب بیدار میشم می بینم تمام تنم درد داره. کتاب تعبیر خواب فروید را خونده ام ولی اگر شما هم تعبیر...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 22 مهرماه سال 1386 22:13
.......
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 مهرماه سال 1386 18:01
عید صیام مبارک باد
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 17 مهرماه سال 1386 08:34
دانشجویان پرستاری دو بار در بخش روان کار آموزی دارن.یک بار ترم پنجم دوم بار ترم هفتم. دانشجویان در ترم پنجم کار آموز نامیده می شوند و در ترم هفتم کارورز در عرصه. وقتی با دانشجویان ترم پنجم کار آموزی دارم باید ببرم شان اتاق درمان غیر دارویی شوک(E.C.T ) باید درباره عوارض داروهای ضد جنون و ضد افسردگی هشدارشان دهم و در...