شما هم به وبلاگ فرجام عشق سری بزنید و با نویسنده با شرافت آن آشنا شوید.تصادفا او را یافتم و این آشنایی را مدیون بلاگ اسکای هستم
تجربههای دردناک گذشته خود را با تمام جزئیات بنویسید و ذکر کنید که در آن زمان چه اتفاقی افتاد و شما چه احساسی داشتید.
یکی از تجارب دردناک زندگی گذشته من...
دردناک ترین تجربه زندگی گذشته من...
آن روز(آن لحظه )که....اتفاق افتاد برای من تجربه دردناکی بود
آن روز(آن لحظه )که.... این اتفاق افتاد من یکی از دردناک ترین تجارب زندگی خود را داشتم
تنها چوبها و سنگها نیستند که به انسان آسیب میرسانند بلکه گاهی واژهها بسیار دردناکتر هستند
دردی که از فشارهای احساسی به انسان وارد میشود بسیارعمیقتر و طولانیتر از درد ناشی از جراحات و آسیبهای جسمی است.
پس با این مقدمه
اگر قلبتو شکستم
اگر واژه ای گفتم که قلبت را شکست
اگر دردی را احساس کردی از فشاری که به تو وارد کردم
منو ببخش
آموزش دفاع شخصی
یه روز از دخترم سوال کردم فرض کن سوار تاکسی شده ای و ما همراه ات نیستیم. ناگهان آقایی که کنارت نشسته رو به راننده می کند و می گوید لطفا کرایه این خانم را هم حساب کنید، آنوقت تو چی جواب می دهی؟ اگر طیّ مسیر جا را بر تو تنگ کند چکار می کنی؟ اگر ابتدا ساعت رو سوال کند و بعد محل تحصیل و .... آنگاه چکار می کنی؟ اگر گوشی ات را بخواهد که یه زنگ به دوستش بزند چه جوابی به اش می دهی؟ اساسا جوابش را می دهی یا خیر؟ مخالفتت را با همین صدای زیرت نشون می دی یا یه صدای بم و مردونه از خودت بروز می دی؟ جوابهای سوسو فی البداهه بود و خام و نسنجیده. از بس که پاستوریزه نگه داری اش می کنیم.
این سوالات را با تعدادی از شاگردام و همکارام در میان گذاشتم. اما این دفعه دامنه سوالاتم رو وسیع تر کردم. نکته جالب تنوع بیش از اندازه و در بسیاری از موارد خام واکنشها بود.
اینجوری بود که به این نتیجه رسیدم ما در زمینه آموزش نحوه مقابله با مزاحمتهای جنس مخالف برای زنان و دختران با خلاء مواجه هستیم. اینترت فضای بسیار مناسبی است برای پرکردن این خلاء. من در اینجا می خواهم از دوستان و شاگردای عزیزم خواهش کنم تجربیات خود در زمینه انواع مزاحمتهای جنس مخالف و شیوه های موثر یا ناموثر مقابله با آن را برا تدوین کنند یا اگر بتوانند وبلاگی در این زمینه طراحی کنند یا وبلاگهای مطرح در این زمینه را معرّفی کنند.
اینها باعث شد محور روش تحقیق عملی بچه های پیام نور در ترم آینده مزاحمتهای جنس مخالف برای زنان و دختران باشد.
ببین کار عشق و عاشقی به کجا رسیده است ؟! جامعه ی ناچار...... و بی اختیار
--------
بخشی از یک نوشته:
چند ماه پیش زنگ زد و از اون پسرک شپش و عوضی و.....( بقیه فحشها بالای 18 ساله ) حرف زد که رفته با یکی دیگه دوست شده و رابطه جن/سی هم داشته با گریه ناله و نفرین میکرد و متعجب چطور اون با این همه کمالات!!!! خودش رو معطل این پسره عوضی کرده اصلا کلاسش در حد اون نیست
چند وقت پیش زنگ زد که پسره برگشته و باز هم بهش پیشنهاد داده متعجب می پرسم چطور میخوای با کسی باشی که بهت خیانت کرده تازه مگه خودت نگفتی عوضی ؟! و این سالها گولت میزده ، دروغ میگفته و.....یک دفعه پرید وسط حرفهام آخه این بار بهم پیشنهاد ازدواج داده و داره یک خونه میخره که قول داده به اسم من باشه !!!
رفتم وبلاگ گلپر.نوشته نهصد روز پیش به خاطر یه لخته خون ناقابل که در مویرگ های مغز بابا انسداد ایجاد کرد میگذره نهصد روزه که ما دیگه اون خانواده خوشبخت که بودیم نیستیم ولی چرا؟
خانواده من دارای سه دختر و یک پسره که تنها من از بین اونا ازدواج کرده ام خودم اینجا و دلم اونجاست هرگاه آنان را شاد ببینم شادم و ناراحتی اونا رنجم میده
شما به گلپر چگونه دلداری میدین؟اصولا دلداری دادن در چنین موارد چه اثری داره<؟
باید بگم گلپر خانوم درب زندگی هامون همیشه روی یه پاشنه نمی چرخه .من و تو و اون و آنها همه در حالی زندگی می کنیم که از فردای خود بی خبریم شاید در آستین روزگار اخباری بهتر از امروز و شاید وقایع بدتر از امروز باشد ما باید انرژی هامون را ذخیره نگه داریم و مراقب هزینه کردن اش باشیم مبادا روزی بیاید که نیازمند ذره ای توانیی باشیم و امروز ولخرجی کرده باشیم.
ارزش زندگی کردن در همین حسابگر بودن هاست.دنیا روزی له ماست و روزی بر علیه ما
تو در آینده مادر خواهی شد و انرژی هاتو لازم داری خواهر ها عروس می شوند و نیازمند .....
مردم گمان می کنند که این نوابغ از نظر روانی چندان طبیعی نیستند و با کل مردم متفاوتند.
این پندار چندان درست نیست. آنچه که هنرمند و دانشمند را از عامه مردم جدا میکند، انگیزه قوی، خودجوشی، پشتکار و سختکوشی است. تحقیقات و مطالعات بیشماری نشان میدهد که میزان برخی بیماریهای شدید روانی از جمله اسکیزوفرنیا و اختلالات هذیانی در نوابغ از حد متوسط جمعیت بسیار پایینتر است.
اگر گروههای نامآور علم و ادب و سیاست را به گروههای کوچکتر و تخصصیتر تقسیم کنیم آنگاه در مورد شیوع دیگر اختلالات روانی که خفیفتر هستند به نکات جالبی برمیخوریم.
نامآوران را میشود به 6 دسته تقسیم کرد.
1- دانشمندان
2- اندیشمندان
3- سیاستمداران
4- آهنگسازان
5- هنرمندان تجسمی
6- نویسندگان
در بین این گروههای حرفهای، دانشمندان نه تنها کمتر از دیگر نامآوران دچار مشکلات روانی هستند بلکه از نظر سلامتی روانی درحدی بالاتر از کل جمعیت قرار دارند. به دنبال دانشمندان، اندیشمندان و سیاستمداران قرار دارند که در هر دو گروه میزان اختلالات روانی تقریبا درحد متوسط جمعیت است.
میزان آسیبشناسی روانی در گروه کلی هنرمندان یعنی مجموعه آهنگسازان، نقاشان، مجسمهسازان، شاعران، نمایشنامهنویسان و داستاننویسان، از متوسط جامعه بالاتر است و این فزونی در مورد نویسندگان و شاعران به حد قابل توجهی بالاست.
قسمت اعظم آن نیز مربوط به بیماریهای خلقی و در راس آن افسردگی است. دکتر فلیکس پست، روانپزشک و پژوهشگر انگلیسی، در بین 50 نفر از نامدارترین نویسندگان یک و نیم قرن گذشته در 72 درصد موارد به تشخیص افسردگی رسید که شامل انواع خفیف، متوسط و شدید آن میشد.
جمیسون پژوهشگر انگلیسی در تحقیقی بین شاعران و نویسندگان معاصر انگلیسی که به دریافت جوایز ادبی معتبر، مفتخر شده بودند نیز به میزان مشابهی از افسردگی و اختلالات خلقی دیگر روبهرو شدند. از جمله بیماریهای روانی شایع در این گروه بیماری شیدایی- افسردگی بود. در این بیماری فرد برای مدت چند هفته تا چند ماه بسیار سرخوش و پرتحرک است اما بلافاصله یا پس از یک دوره وضعیت طبیعی، دچار افسردگی شدید میشود.
اندریسن، روانشناس آمریکایی نیز در بین 30 نفر از شاعران و نویسندگان برجسته و معاصر آمریکا، به 80 درصد موارد اختلالات خلقی برخورد که بخش عمده آن را مبتلایان به اختلال خلقی 2 قطبی تشکیل میدادند.
بررسیهای گوناگون نشان داده است که افراد آفریننده آثار علمی، هنری و ادبی نه تنها به علت فضیلت ناشی از تواناییها و قوه ابتکار خود بلکه به دلیل انگیزه، پشتکار، کارایی و دقت خویش از دیگران برتر بودهاند.
جز چند مورد استثنایی این مردان از نظر هیجانی گرم و از ارتباطات اجتماعی بالایی برخوردار بودهاند البته نابههنجاریهایی جزیی نوروتیک (حالت خفیف عصبی) در آنان کمی از متوسط جمعیت بالاتر است. در عوض روانپریشیهای کارکردی یا جنون در آنان از کل جمعیت بسیار پایینتر است.
روزه گرفتن تو مللکت ایران یه صفایی دیگه داره.اینجا دم اذان مغرب همسایه ها واسه ات آش گرم میارند تو کوچه خرما تعارفت میکنند و تو صف نماز جماعت مسجد حلوا میخوری.اینجا سحر ها با صدای مناجات تلویزیون همسایه ات بیدار میشی و از ماذنه مساجد صدای اذان را در هر مغرب و سحر می شنوی.تو را خدا کمکم کنید ماه رمضان ایران باشم بعد میرم اونجا پیش پسرام