نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

یار جانی

دلا یاران سه قسمند ار بدانی                         زبانی اند و نانی اند و جانی
به نانی نان بده از در برانش                            محبت کن به یاران زبانی
ولیکن یار جانی را نگه دار                                به جانش جان بده تا می توانی.
خیلی دلم می خواد بدونم این یاران اینترنتی که قدم رنجه میکنن و اینجا مرا می یابند از کدام دو دسته زبانی یا جانی اند.
ولیکن بگویم چون فعلا خلقم خیلی عالیه  شما ها را  بسیار دوست میدارم .
چون قرار هست برای یک بیهوشی به بیمارستان برم از شما ها حلالیت می طلبم.اگه باز بهوش آمدم که بر می گردم و خیلی چیزها میگم اگه بر نگشتم می خوام بدونید برای من دوستان اینترنتی جذاب ترین دوستان بودند.چون نمی دیدمشون که به ....های ظاهری شون نمره کم بدم . و چون بسیاری شون سرشار از احساس بودند و چون از هم توقع چندانی نداشتیم و چون باری بر دلم نبودند.
گرچه ممکنه .....ولی .....خب
تا بعد که می بینمتون خدا نگه دار
از بچه های ایران بحث که اینجا دیدمشون خواهش می کنم پیام مرا به دیگر دوستان نیامده برسانند.

                                        

عاطفه

درون زن ها چه رقیق است این عواطف بشری!
گویند مرد می تواند مهار عواطف را در چنگ خود بگیرد ولی زن مهار خود را به دست عواطف می سپارد تا خود به همراهش ر.انه شود شما چی میگین؟

انتظار

با سلام
باور کنید انتظارش را نداشتم.باعث تعجبم شد.شاخ در آوردم.وقتی به چشم خود دیدم پسرم در مرحله دوم کنکور ورودی تیز هوشان نمره نیاورده.
آره دیروز تو سایت /.نودت نت/اسمش جز ءقبولی ها نبوده.دنیا را تو سرم زدند.خودم را آماده نکرده بودم احتمال اش را نمی دادم غیر منتظره بود.نمی دونستم چه عکس العملی داشته باشم.خودش خیلی جالب پذیرفت .تو فکر فرو رفته بودم.به من دلداری می داد.به دوستام گفتم بچه ها بد جوری دمق شدم.گفتند پس چرا هر کی مشکل پیدا میکنه سفارش میکنی به دل نگیره .خب حالا خودت ببین شدنی هست یانه.یکی از دوستام گفت: اصولا خودشیفتگی باعث میشه آدم باورش نشه و احتمال ندهد.برو کمی فکر کن ببین خود شیفتگی نداری؟.دوست دیگرم گفت : هر نوع فقدان باعث بروز بحران میشه و بحران هم چهار مرحله انکار/خشم/افسردگی/و قبول/ داره که کم کم طی میشه و آرام میگیری.دیگه نمیدونستم چه کنم.کاردم می زدند خونم در نمی اومد.به یاد همه آن کسان افتادم که دچار ناکامی میشن.به یادم اومد آدما در مواجهه با ناکامی به سه طریق بی تفاوتی/افسردگی و پرخاشگری(به سوی خود/به طرف دیگران شامل اشیا بی جان یا اشخاص)عکس العمل نشان می دهند. خب مث اینکه من با سکوت اختیار کردن و لب به غذا نزدن داشتم عکس العمل نشان می دادم . دچار نوعی احساس گناه شده بودم . در کمک به فرزندم کوتاهی کرده بودم . از کلاس اول هیچوقت تو درس خوندن کمک اش نکرده بودم .خودش به تنهایی تا اینجا خودش را کشانده بود و من خشنود که روحم هم خبر نداره و او سالهای تحصیل اش را به خوبی می گذراند. همیشه راضی و خشنود بودم که او بدون اینکه از بازی و تفریح اش بزند نمرات خوب میاره ولی حالا....
به یاد همه اون کسانی که با بن بستی مواجه میشوند می نویسم.و دعا می کنم کسی دچار اندوه ناشی از ............نشه و اگه شد منو در غم خودش شریک بدونه و به خاطر آن دیگران که انتظار دارم بر اندوه خود غلبه کنند تلاش می کنم تعادل ام را به دست آورم.

حمایت

چقدر دوست داشتیم حمایت می شدیم.
چقدر دوست داشتیم منابعی می داشتیم تا به هنگام نیاز به حمایت روحی امیدوارتر بودیم.
چقدر دوست داشتیم بدون قید و شرط مورد حمایت قرار می گرفتیم .
اگر تعدد منابع حمایتی باشد امید رهایی از هر ورطه ایی وجود دارد .
ولی افسوس از زمانی که منابع حمایتی مان اندک است .
مثلا اگر همه جوانان و نوجوانان در فضایی امن و مطمئن با حمایت دستگاهی جمع می شدند از درد ها و رنج و آلام جوانی با هم می گفتند بار شان سبک تر می شد.
اگر بنگاه هایی می بود که در عین امانت داری مشاوره انجام می داد....
و اگر والدینی داشتیم که درک می کردند.لا اقل ساکت گوش می دادند و لب به نصیحت نمی گشودند.مدتی می توانستیم بدون ترس از مورد قضاوت قرار گرفتن........
شاید همین الان هم مورد حمایت ایم و خودمان هم نمی دانیم.حمایت مالی/حمایت عاطفی
راستی بچه های وبلاگ نویس هم به نوعی از همدیگه حمایت می کنند شما متوجه هستید؟