نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

سلام 

چند تا مطلب 

اول بفرمایید مانیسا و چمیسو اسم دختر است یا پسر؟و به چه زبانی؟ 

دوم میدونید استاندار شهر ما جناب آقای دکتر ذاکر اصفهانی یکی از بهترین معلم های شهر ما بوده؟ 

سوم اینکه میتونید متوجه بشید چقدر خوشحالم که  این گل پسر من( منظور کوچولو پسرم است )واقعا غم و اندوه زداست؟ 

چهارم خانه تکانی کار دستم داده و به دلیل سقوط از بلندی هم پای راست زخمی و هم کمرم دردناک شده حالا هی بگین خونه تکانی لازمه  

رفتن سر کار برای سلامت خانوما بهتره 

پنجم 

تا حالا متوجه شده اید تبلیغات تلویزیونی با تبلیغ فرش شویی و شستن موکت و مبلمان آب به آسیاب افراد دچار وسواس شستشو می ریزند؟

ششم یه طوطی توسط بازرگان ÷یامی فرستاد برای طوطیان هندوستان که بهش کمک کنند یه جوری از قفس بازرگان رهایی یابد من چگونه برای شما ÷یام بفرستم که کمک فکری کنید؟

جدید ترین خبر های درز شده به زندگی من

مهر ماه ماه آغاز درس و مدرسه 

امسال حدود یک میلیون نفر طبق برآوردهای پزشکان استان مبتلا به آنفلونزا می شوند و من دانشجویان داریم پمفلد آموزشی تهیه میکنیم خودم حدود ده روز است تب مختصر و آبریزش از بینی و تنگی سینه دارم و حدود ده روز است پسر بزرگم را به خانه بخت فرستاده ام و حدود چندین روز است دارم خونه مون را برای سه نفری باقیمانده سامان دهی میکنم و این در حالیست که مدرسه ها واشده ببخشید دانشگاه ها و من هم که مربی بالینی بخش روان پزشکی 

فکر کنم امسال به شکل جدید زندگی خواهم کرد به خصوص که دومین پسر سال آخر دبیرستان یعنی پیش دانشگاهی است و باید برای کنکور آماده شود چه شود! 

و این آخرین خبر هایی است که مختصرا گفتم و شرح مفصل دارد به خصوص اگر...

. این  هفده  مین بار است که دانشجویان را مهر ماه(فصل پاییز) برای آموزش بالینی به بخش روان پزشکی میبرم. 

شاید اینهمه سال تجربه تدریس عملی ت.انسته باشد بر دانش و تجربه ام ...

آغاز آموزش بالینی دانشجویان

 

دانشجویان سر ساعت هفت و سی دقیقه در بخش بیماران روانی حضور یافتند و ما کار آموزش را شروع کردیم . 

بیماران داروها و صبحانه شان را خورده بودند . عازم زمین ورزش بودند که جمع دوازده نفره دانشجویان کامل شد.گرچه بیماران هم پانزده نفر بودند ولی جمع سفید پوش دانشجویان بیشتر به نظر می رسید خانم کاظمی کاردرمانگر بیمارستان نرمش را با سوت ورزشی خود آغاز کرد و دانشجویانی که هنوز از بهت رویایی با بیماران خارج نشده بودند همراهی میکردندو 

همه با صدایی قاطع می شمردند یک<دو<سه و چار و زمین ورزش شاهد  بی انگیزه بیماران و دانشجویان بود کم کم دانشجویان و بیماران گرم شدند و ورزش به پایان خود نزدیک شد.هر چند وقت یکبار یکی از دانشجویان خودش را به من می رسانید و سوآل میکرد من چگونه باید رفتار کنم؟ و من میگفتم صبر کن ساعت ده خواهم گفت.بیماران به داخل سالن راهنمایی شدند توپ های والیبال . بسکتبال جمع شد و بساط چایی و بیسکوئیت و سفالگری بر پا شد خانم کاظمی برای دانشجویان از نحوه کار با بیماران روانی و برنامه روز های مختلف هفته درین قسمت سخن گفت. 

بیماران و دانشجویان پیش بند بستند و به کار کردن با گل پرداختند یکی از بیماران اظهار داشت من گل بازی نمی کنم این کار بچه هاست دیگری مهره هایی درست کرده بود و سومی میوه (انگور و سیب و موز و هلو).بعضی ها تمابل بیشتری به بافتن شال گردن و فرش نشان میدادند و من گرداگرد بیماران و دانشجویان می گشتم تا شاهد کار آنان با گل و با بیماران باشم.بعضی دانشجو یان کنجکاوانه بیماران را مینگریستند . از آنان سوآلاتی می پرسیدند و پرسشگرانه مرا نیز می نگریستند.ساعت به نه و نیم نزدیک شده بود که همه را به صرف نیم چاشت دعوت کردم . در حیاط بیمارستان قدمی زدیم.بعد از آن به بخش بیماران بازگشتیم(روزها در بخش بیماری نمی ماند و فقط پرودنده ها و پرستاران آنجا هستند).با مسئول بخش آشنا شدند از برنامه های بیماران در سه شیفت کاری پرستاران آگاه شدند . پرونده ها یی را که مربوط به بیماران شان بود بر داشتند.حین مطالعه پرونده بیمار ها پی بردند بعضی بیماران حتی اسم خود را به درستی نگفته اند مبادا دانشجویان برایشان تهدید آمیز باشند بعضی نشانه هایی بیماری را که منجر به بستری شدن شان شده به درستی نگفته اند و بعضی از گفتن تعداد فرزندان و وضعیت تاهل شان طفره رفته اند.دانشجویان هراس داشتند نتوانند در مدت دوازده روزی که در بخش هستند به بیماران نزدیک شوند برای آنان از تکنیک های برقراری ارتباط سخن گفتم و دلداری شان دادم که موفق خوهید شد. 

برای هرکدام از تکنیک ها مصداق هایی آوردم و دانشجویان را اطمینان دادم که در پایان روز های کار آموزی مهارت برقراری ارتباط را خواهند آموخت. 

ساعت دوازده و نیم دانشجویان بخش را ترک کردند تا بعد از ناهار و نماز بر سر کلاس تئوری روش تحقیق تا ساعت چهار بمانندوجمع یکدست و صمیمی دانشجویان به من نیز این امید را داد که سال تحصلی امسال را به خوبی آغاز کرده ام.با خانم کاظمی کاردرمانگر و خانم دنا صادقی روان شناس بخش نیز صحبت کردم تا در امر آموزش دانشجویان همکارانم باشند آنان با لطف و محبت قبول کردند و امیدوارم روز بیست و نهم مهر ماه به اطلاع شما برسانم دانشجویان به دریافت چه آموزش هایی توفیق یافته اند. 

برای دانشجویان توضیح دادم در پایان این بخش قادر به دانستن و عمل کردن چه خواهند بود  

دانشجویان جوان و مصمم اند.وجودشان نوید بخش آینده روشنی برای پرستاری است و با خود می اندیشیدم چه سربازان گمنامی دارد این حرفه پرستاری و تیم درمان بیماران روانی.

.

آغاز سال تحصیلی مبارک

امروز اول مهر ماه و روز آغاز درس و مدرسه و دانشگاه است و دانشجویان پرستاری هم ترم پاییزه خود را آغاز می کنند. 

خوشبختانه کار رسمی من از هفتم مهر ماه آغاز میشود با حضور بر بالین بیماران بستری به اتفاق ده نفر دختر دانشجوی ترم شش.و تجارب آموزش بالینی موفق قبلی باعث می شود خوشحال و مصمم باشم.از این ترم دانشجویان ترم شش را باید متقاعد کنم به دنبال موضوعات پژوهشی در بین بیماران بستری در بخش روانپزشکی زنان باشند و هم و غم خود را صرف پاسخ به معماهایی کنند که باعث مشکلات مشترک بیماران زن شده است و نتیجه آن را در سمینار دانشجویی شان ارائه دهند.این نشاط در ابتدای ترم باعث احساس سر زندگی در من نیز میشود و به خاطرم می آورد سال ها پیش چگونه مهر ماه را با عشق و ذوق آموختن شروع می کردم. 

خدا را شکر که مادرانی فرزندان خود را تا درب مدرسه دنبال میکنند و با امید به آینده روشن فرزند خود را ترغیب به حضور در مدرسه می کنند برای مادران و پدرانی که خانواده دوست هستند آرزوی موفقیت دارم.برای همه آن کسانی که هر  روز اول مهر سال نو  به حساب می آید آرزوی شادکامی دارم و امیدوارم بتوانند سالی پر بار را تجربه کنند. 

حتما شما هم مهر ماه را با خاطره کتاب و دفتر و مشق و مدرسه دوست دارید و احاسا غریبی در دل دارید امیدوارم مرا نیز با تجارب شیرین خود شریک گردانید. 

و این اولین درسی است که به دانشجویان خود خواهم داد