همه در زندگی مشکلاتی داریم که همیشه در حال مبارزه با آنها هستیم و از
وجودشان گله داریم. اما تعریف مشکل چیست و شما خودتان چگونه مشکلاتتان را
تعریف میکنید؟
مشکل را میتوان روبهروشدن با چالشی خاص تعریف کرد که هنوز
نتوانستهایم راهحل مناسبی برای آن پیدا کنیم.مشکلات میتوانند به طور
عینی قابل رویت باشند؛ مانند مشکلات مربوط به همکاران یا مدیر در محل کار؛
یا اینکه جنبه عاطفی داشته باشند مثل احساس گناه به خاطر نرفتن سرکار یا
جلسه امتحان. اما مشکلات عینی و عاطفی معمولا با هم تداخل پیدا میکنند.
فردی که کارش را از دست داده دچار ناراحتی و گاه افسردگی میشود و خود
را فردی شکست خورده میداند و درنتیجه بیمیلی او در جستوجو برای یافتن
کار، این تصور را تقویت میکند. این مثال نمونهای از بروز مشکل است؛ یعنی
با اتخاذ راهحلی، بر مشکلات اولیه فرد افزوده میشود؛ اما این در حالی
است که تجربه درونی فرد احتمالا به او میگوید که در آن شرایط، واکنش
درستی نشان داده است.
در اینجا در خصوص مدیریت استرس و حل مشکلات، 2روش مهم پیشنهاد
میشود:ساختن با مشکلات و نوع دیگر کنار آمدن با هیجانات عاطفی. در سازش
با مشکلات باید با موقعیتهای پرتنش مقابله کرد؛ طوری که بتوان باعث تغییر
و اصلاح آنها شد که در موارد احساسی و عاطفی هم رنج و غم تابع این وضعیت
میشود.
اگر موقعیت و شرایط تغییر ندادنی را درنظر بگیریم، پذیرش حالت احساسی
و هیجانی مهمترین راهحل است.در این روش باید به فرد کمک کرد تا طرز فکر
خود را در مورد آن موقعیت تغییر دهد؛ مثلا فرد به این نتیجه میرسد که از
دستدادن شغلش بخشی از واقعیتها در مورد نوع کار اوست، این وضع ممکن است
برای هرکسی پیش بیاید؛ بدینترتیب خودش را مقصر و ضعیف نمیداند.
گام اول، کنترل احساسات
برای اینکه بتوانید درست فکر کنید و در نتیجه به خوبی از عهده مشکلات
برآیید باید ابتدا روی احساسات خود کنترل داشته باشید. کنترل احساسات،
کلیدی حیاتی برای کنترل فشارهای روحی است. برای دستیابی به این امر باید
عقاید و نظراتی را که به طور کلی باعث به وجود آمدن واکنشهای احساسی و
رفتاری شما در برخورد با واقعیتها میشوند تغییر دهید یا آنها را اصلاح
کنید.
مشکلات را میتوان در چندین مرحله بررسی و حل کرد؛ شناسایی مشکل (من
از چه چیزی ناراحتم؟)، انتخاب هدف (چه چیزی میخواهم؟)، پیدا کردن روشهای
مختلف (چه کاری میتوانم بکنم؟)، بررسی احتمالات و پیامدها(چه پیش
میآید؟)، تصمیم درست و به موقع بگیرید (چه تصمیمی بگیرم؟)، کارتان را به
مرحله اجرایی بگذارید (چگونه عمل کنم؟)، ارزیابی صحیحی از موقعیت خود
داشته باشید (چه نتیجهای میگیرم؟).
مراحل حل مشکل
مری شغل خود را ترک کرد تا بتواند کار بهتری پیدا کند ولی بعد از
اینکه مهارت جدیدی آموخت، نتوانست کار مناسبی پیدا کند. او میخواست قبل
از اینکه دوره آموزشیاش تمام شود، کار جدیدی را آغاز کند. او دوست داشت
با موفق شدن در کار جدید، مطمئن شود که تغییر شغلش واقعا بجا بوده است!
مری میدانست که اعتمادبهنفس و موفقیت به احتمال زیاد بعد از اینکه
مدتی در این کار تلاش کند، حاصل میشود، نه قبل از آن؛ اما چون تضمیمی
برای این موفقیتها نبود احساس میکرد اعتماد لازم را به خود ندارد تا
بتواند پیشرفت کند.
مری دائم خود را سرزنش میکرد که شاید نباید کارش را تغییر میداد و
به تدریج امیدش را برای موفقیت در کار جدید از دست میداد. او وقتی میدید
پیشرفت دیگران بیشتر از اوست با خود میگفت: «چرا من نمیتوانم موفق شوم؟»
اما آیا بهتر نیست در چنین مواقعی یاد بگیریم مشکلات را به گونه دیگری
مطرح کنیم تا دیگر غیرقابل حل به نظر نرسند و در عوض بتوانیم مشکل را حل
کنیم و پیروز شویم؟
بهتر است ابتدا نقاط قوت، تواناییها و مهارتهای خود را در زمینه حل
مشکل شناسایی کنیم. اما اگر نمیتوانیم آنها را به خوبی تشخیص دهیم، بهتر
است اهداف خود را بیان کنیم و سپس مشخص سازیم که چه چیزی مانع میشود تا
نتوانیم به آنها برسیم.فراموش نکنید برای رسیدن به اهداف خود باید به صورت
مشخص و جزئی آنها را بیان کرد تا بتوان میزان پیشرفت را هم به تدریج
مشاهده کرد.
از هدفهای کلی، مبهم و غیرواقعبینانه پرهیز کنید. همچنین اهداف باید
در حیطه کنترل شما باشند (طوری نباشد که نتوانید آنها را کنترل کنید).
مثلا «همکارم باید بیشتر کار کند و تمام مسئولیتها را بردوش من نگذارد!»
این هدف در واقع مسئولیت دستیابی به هدف را منوط به همکاری میکند که
همیشه از زیرکار شانه خالی میکند و با شما همکاری نمیکند!
هدفی که در این مورد میتوانید برای خود تعیین کنید میتواند به این
صورت باشد: «میخواهم یاد بگیرم صریح و قاطع باشم تا بتوانم با دیگران
درباره مشکلاتی که برایم پیش میآورند صحبت کنم و با همدیگر تغییرات لازم
را به عمل آوریم.»
در مرحله بعد شما میتوانید به راهحلهای مختلفی که پیشرو دارید به
خوبی توجه کنید و بهترین آنها را برگزینید. اگر شروع کردن این کار برای
خودتان سخت است، میتوانید از دوستانتان بخواهید که راهحلهایی را به شما
پیشنهاد بدهند و پس از آن پیامدهای ناشی از هر تصمیم را هم به خوبی بررسی
کنید. در این مرحله باید مزایا و مضرات همه راهحلهایی را که در ذهن خود
دارید به خوبی بررسی کنید تا مطمئن شوید بهترین راه کدام است.
بعد از اینکه تمام مراحل تصمیمگیری را پشتسر گذاشتید، حالا باید آن
را اجرا کنید و مطمئن باشید که موفق خواهید شد و به خود و انتخاب خود نیز
اعتماد و اطمینان کافی داشته باشید.اما یک چیز را فراموش نکنید و آن این
است که اگر میخواهید گام درستی برای مبارزه با مشکلات خود بردارید.
فراموش نکنید که تصمیمگیری همواره با ریسککردن و احتمال وجود خطر و کسب
تجربه توام است.
در واقع خطر کردن نشانه سلامت روانی است؛ زیرا شخصی که اینگونه عمل
میکند، نشان میدهد که دوست دارد به اهداف بلندپروازانه خود برسد، از
شکست و بدشانسی نمیترسد و میخواهد زندگی پرماجراتری داشته باشد و خود را
در زندگی محدود نکند. باوجود این توجه داشته باشید که منظور این نیست که
خطر کردن همیشه مثبت و مطلوب است بلکه این بدینمعناست که در هر موردی که
میخواهید خطر کنید، خوب به همه جوانب آن فکر کنید.
تصمیمگیری سریع!
یکی دیگر از چیزهایی که در مورد تصمیمگیری مهم است این است که همه ما دوست داریم بتوانیم سریع تصمیم بگیریم!
معمولا از سریع تصمیمگرفتن به عنوان خصوصیتی مثبت یاد میشود، مانند
افرادی که میتوانند در شرایط بحرانی خیلی روشن و سریع فکر کنند یا وقتی
تصمیمی گرفتند تا آخر کار پای آن بایستند.
اما تصمیمگیری سریع همیشه هم درست از آب درنمیآید البته روشهای
تصمیمگیری افراد با هم فرق میکند(مثلا برخی محتاطانه و بعضی نسنجیده و
تحریک شده تصمیم میگیرند) و به عبارت دیگر، افراد در شرایط مختلف روشهای
متفاوتی را اتخاذ میکنند؛ مثلا شاید شما در مورد تصمیمهایی که مربوط به
شغلتان میشود، منطقی باشید اما در قضاوت درباره مردم به گونهای دیگر
رفتار کنید یا همچنین در مورد فرزندانتان نیز به شیوهای دیگر.
تصمیمگیری کاری تحلیلی و خلاقانه است. خلاقیت شامل فرایندی است که
تفکر متفاوت نامیده میشود. تفکر متفاوت به معنای قبول ریسک هنگام فکر
کردن است، به گونهای که شاید طرز فکر شما مغایر با منطق باشد، به نظر
دیگران درست نباشد و بیمعنی جلوه کند. بنابراین تفکر خلاقانه اغلب بیانگر
کنار گذاشتن موقتی تفکر عاقلانه است تا در فکر شما ایدههای جدیدی بتوانند
ظهور کنند و دیدگاههای جدیدی پدید آیند.در واقع تغییر کردن، در گرو
مخاطره کردن است.
خطر کردن به شما امکان میدهد تا به خود اعتماد کنید و باوجود تمام
مشکلات، خودتان را باور داشته باشید. امیدتان را از دست ندهید، از
اشتباهات خود تجربه بیندوزید و شانس و امکان رسیدن به اهداف مهم را فراهم
کنید.تردید در تصمیمگیری جلوی خطر کردن را میگیرد و تصمیمگیری نسنجیده
شما را از خطر کردن و جسور بودن میترساند.البته منافع و مضرات هرکاری
باید به دقت بررسی شود. در تصمیمگیری باید خلاق بود. بنابراین باید تمام
جنبههای کار را بررسی کرد و به اصطلاح بدون ترس و دودلی دل را به دریا
زد.
همچو مرغی که به زیر پر خود
برده در گوشه باغی سر خود
می کشد از سر حسرت آهی
مرغ بیچاره ز دل گه گاهی
...گاه گاهی که به آثار به جا مانده ز ویرانه خود می نگرد
یا به شاخی که بر آن تا دیروز
...عالمی داشت در آن لا نه خود می نگرد
همچو آن مرغ دلم غمگین است
از تو ای دوست دلم چرکین است
گر مرا درد دلی بود تو محرم بودی
...آری ای دوست
تو تسکین من و جان پر از غم بودی
می شدم سنگ صبورت گاهی
که تو غمگین بودی
با غم تو دلم از غصه پریشان میشد
گر لبت می خندید
لب من نیز ز لبخند تو خندان میشد
معنی دوستی از اول خلقت این است
ولی ای دوست کنون
ازتو دلم چرکین است
یا ندانسته مرا محـرم خود می خواندی
یا که دانسته ز صد طعنه مرا رنجاندی
هر چه ماندم خاموش
هـــــر چـه آمد به زبان تو ز جان کردم گوش
باز هم زهر زبان شرر انگیز ترا کردم نوش
...باورم بود که زهر
با همه تلخی خود
اگر از ساغر یاران باشد
بی گمان چون شکر شیرین است
ولی از تو دگر ای دوست دلم چرکین است
آنهمه لاف جوانمردی و همدردی کـو ؟
آنهمه دم زدن از معرفت و مردی کــو ؟
ما چه کردیم که رسوای ســـر بازاریم ؟
کی کسی دیده کله از سر کس بر داریم ؟
به که آمد بد ما ؟
به کــــــه گفتیم کـه بالای دو چشمت ابروست ؟
کی شنیدی تو ز ما غیبت هر دشمن و دوست ؟
تو بگــــو در نظرت رســــــم مروت این است ؟
...به خدا از تو دلم چرکین است
خیر خواهی تو ما را همه جا رسوا کرد
...کار صد دشمن ما را
همه دلسوزی تو یکجا کرد
درد این است که اینگونه چرا با ما کرد ؟
الغرض با دل ما دوستیت بد تا کرد
...آفرین بر تو رفیق
...چه بلائی به سرم آوردی
مرحبـــا لطف نمودی و محبت کردی
مزد یکرنگی ما را دادی
این مرام که و فرمان کدام آئین است ؟
از چه پیغمبر و مبعوث کدامین دین است ؟
به همان دین قسم
.از تو دلم چرکین است
وای بر آنکه از او رنجیدی
آنچه را خوش به مذاق تو نیامد
زد و از او دیدی
هر کجا بنشستی
...با نصیحت گونه
حرف خودرا زدی و بال و پرش را چیدی
خود چنان بنمودی
...که بگویند دلش می سوزد
...با همان حالت دلسوزی خود
در دل آنکـــه ترا نشناسد
تخم بد بینی و شک پا شیدی
آری ای یار شفیق
با همین شیوه دیرینه خود
کوس رسوائی ما را سر هر کوچه زدی
تو همه پیچ و خم این ره بد را بلدی
آری ای دوست دگر جام دلت
پر ز شراب کین است
از تو بگذار بگویم که دلم چرکین است
غصه ات غصه من
خانه ات خانـــه من
با تو یکرنگ چه کس ؟
ســــــاده همچون کف دست
جز دل عاشق و دیوانه من ؟
لا اقل با من افسرده بگو
تو چه دیدی از من ؟
یا چه کردم با تو ؟
از من ای دوست بگو
چه جسارت ، چه خطائی ســـــر زد ؟
تا همان دست که صد بار فشردم آنرا
...از قفا بر کمرم خنجر زد
چه خطائی کردم ؟
محرم راز تو غیر از من دیوانه که بود ؟
...یا بجز من به ره دوستیت
...همقدم
همدم و مردانه که بود ؟
خود مگــــــــر کم دیدی ز کســــــان نامردی ؟
ز رفیقان دو رو چند ین بار دید مت دلسردی ؟
حال در بهت و شگفتم که چرا ؟
آنچه آنان به تو کردند تو با ما کردی
با ز هم از ته دل میگویم
خانه ات خانه من
...خانه ام خانـه تو
...غصه هایت غم من
دوریت گــــــر چه مرا سنگین است
...از تو شرمنده اگر میگویم
.چکنم دست خودم نیست دلم چرکین است
همچو مرغی که به زیر پر خود
برده در گوشه باغی سر خود
می کشد از سر حسرت آهی
مرغ بیچاره ز دل گه گاهی
...گاه گاهی که به آثار به جا مانده ز ویرانه خود می نگرد
یا به شاخی که بر آن تا دیروز
...عالمی داشت در آن لا نه خود می نگرد
همچو آن مرغ دلم غمگین است
از تو ای دوست دلم چرکین است
گر مرا درد دلی بود تو محرم بودی
...آری ای دوست
تو تسکین من و جان پر از غم بودی
می شدم سنگ صبورت گاهی
که تو غمگین بودی
با غم تو دلم از غصه پریشان میشد
گر لبت می خندید
لب من نیز ز لبخند تو خندان میشد
معنی دوستی از اول خلقت این است
ولی ای دوست کنون
ازتو دلم چرکین است
یا ندانسته مرا محـرم خود می خواندی
یا که دانسته ز صد طعنه مرا رنجاندی
هر چه ماندم خاموش
هـــــر چـه آمد به زبان تو ز جان کردم گوش
باز هم زهر زبان شرر انگیز ترا کردم نوش
...باورم بود که زهر
با همه تلخی خود
اگر از ساغر یاران باشد
بی گمان چون شکر شیرین است
ولی از تو دگر ای دوست دلم چرکین است
آنهمه لاف جوانمردی و همدردی کـو ؟
آنهمه دم زدن از معرفت و مردی کــو ؟
ما چه کردیم که رسوای ســـر بازاریم ؟
کی کسی دیده کله از سر کس بر داریم ؟
به که آمد بد ما ؟
به کــــــه گفتیم کـه بالای دو چشمت ابروست ؟
کی شنیدی تو ز ما غیبت هر دشمن و دوست ؟
تو بگــــو در نظرت رســــــم مروت این است ؟
.به خدا از تو دلم چرکین است
خیر خواهی تو ما را همه جا رسوا کرد
...کار صد دشمن ما را
همه دلسوزی تو یکجا کرد
درد این است که اینگونه چرا با ما کرد ؟
الغرض با دل ما دوستیت بد تا کرد
...آفرین بر تو رفیق
...چه بلائی به سرم آوردی
مرحبـــا لطف نمودی و محبت کردی
مزد یکرنگی ما را دادی
این مرام که و فرمان کدام آئین است ؟
از چه پیغمبر و مبعوث کدامین دین است ؟
به همان دین قسم
.از تو دلم چرکین است
وای بر آنکه از او رنجیدی
آنچه را خوش به مذاق تو نیامد
زد و از او دیدی
هر کجا بنشستی
...با نصیحت گونه
حرف خودرا زدی و بال و پرش را چیدی
خود چنان بنمودی
که بگویند دلش می سوزد
...با همان حالت دلسوزی خود
در دل آنکـــه ترا نشناسد
تخم بد بینی و شک پا شیدی
آری ای یار شفیق
با همین شیوه دیرینه خود
کوس رسوائی ما را سر هر کوچه زدی
تو همه پیچ و خم این ره بد را بلدی
آری ای دوست دگر جام دلت
پر ز شراب کین است
از تو بگذار بگویم که دلم چرکین است
غصه ات غصه من
خانه ات خانـــه من
با تو یکرنگ چه کس ؟
ســــــاده همچون کف دست
جز دل عاشق و دیوانه من ؟
لا اقل با من افسرده بگو
تو چه دیدی از من ؟
یا چه کردم با تو ؟
از من ای دوست بگو
چه جسارت ، چه خطائی ســـــر زد ؟
تا همان دست که صد بار فشردم آنرا
...از قفا بر کمرم خنجر زد
چه خطائی کردم ؟
محرم راز تو غیر از من دیوانه که بود ؟
...یا بجز من به ره دوستیت
...همقدم
همدم و مردانه که بود ؟
خود مگــــــــر کم دیدی ز کســــــان نامردی ؟
ز رفیقان دو رو چند ین بار دید مت دلسردی ؟
حال در بهت و شگفتم که چرا ؟
آنچه آنان به تو کردند تو با ما کردی
با ز هم از ته دل میگویم
خانه ات خانه من
...خانه ام خانـه تو
...غصه هایت غم من
دوریت گــــــر چه مرا سنگین است
...از تو شرمنده اگر میگویم
........چکنم دست خودم نیست دلم چرکین است
اندوه ناکم.خبر انسداد روده بزرگ مادر بزرگ پسر هام(مادر همسر)واقعیت داشت واقعیتی تلخ.کمربند شکمی ایشان به دلیل وزن نود کیلوگرم و بی حرکتی و اجتناب نکردن از خوردن چربی ها بیش از اندازه قابل قبول است و انسداد سکوم(ابتدای روده بزرگ)باعث خواهد شد نتواند چیزی را دفع کند اندوه رهایم نمی کند چون هرگاه به اطرافیان گفتیم رژیم ایشان باید خاص باشد مبادا چنین روز پیش آید گفتند به ما ربطی ندارد خودش دلش نمی خواهد محرومیت غذایی را تحمل کند
ضرورت و اهمیت دوست با توجه به این که انسان موجودی اجتماعی است و برای ارائه حیات خویش نیاز به ارتباطات در جامعه دارد. پس انسان در تمام دوران حیات نیازمند به رفاقت و دوستی با دیگران است. انسان ها نه تنها با هم انس می گیرند و با مصاحبت و هم نشینی وسایل شادمانی و شادی یکدیگر را فراهم می سازند، بلکه هر دوستی، به میزان ارتباط و هم نشینی، در روح و روان رفیق خودش نفوذ می کند و بر عقاید، اخلاق، گفتار، و کردار او اثر می گذارد. بزرگان گفته اند «درباره هیچکس به نیکی یا بدی نمی توانیم قضاوت کنیم، مگر این که دوستانش را بشناسیم. آدمی با صفات همنشینان و دوستان صمیمی اش شناخته می شود. بر این اساس انتخاب دوست و هم نشین برای جوانان از حساس ترین مسائل دوران جوانی است. امام علی ـ علیه السلام ـ می فرماید: «عاجزترین مردم کسی است که از نظر دوست یابی عاجز باشد و عاجزتر از او کسی است که دوستی را که به دست آورده؛ از دست بدهد.» از این رو بهترین و مناسب ترین دوستان را انتخاب کنیم و همواره دوستی هایمان را مستحکم کنیم و آن را پاس بداریم. ویژگی های دوست خوب: این ویژگی ها به ترتیب زیر است. 1- اخلاق خوب و پسندیده 2- صداقت و راست گویی 3- راز داری و امانت داری 4- حسن مشاوره، راهنما و هدایت کننده 5- صبور و تحمل شداید و ناملایمات در کنار دوست 6- تواضع، فروتنی و نداشتن تکبر، غرور و حسد 7- شفقت و مهربانی 8- گذشت و فداکاری 9- همراهی و همدلی و وفاداری 10-انعطاف پذیری 11-جوانمردی و همیاری دوستان سالم 12-دارای رشد عقلانی و دانا 13-با ایمان و تقوا دوری کننده از گناه 14-دست گیری و یاری در حل مشکلات 15-بزرگواری و نجابت 16-اهل خیر و دعوت کننده به نیکی ها 17-دوستی برای خداوند نه مطامع دنیوی روایت: مردی از امام حسین خواست که دوست و هم نشین وی باشد، امام سه شرط را برایش مطرح نمود و فرمود: 1ـ اول آن که از من ستایش و تعریف نکنی، زیرا من نسبت به خودم از تو آگاه ترم. 2ـ مرا دروغگو ندانی؛ زیرا دروغگو رأی و عقیده درستی ندارد. 3ـ مبادا در برابر من از کسی غیبت کنی. چون آن مرد شرایط دوستی با آن حضرت را دشوار دید گفت می خواهم از درخواست خود منصرف شوم. امام ـ علیه السلام ـ فرمود: آری هر طور می خواهی انجام بده. وظایف متقابل دوستان 1ـ احترام متقابل 2ـ درک شرایط همدیگر 3ـ محبّت و ابراز عشق و علاقه 4ـ گذشت و فروتنی در سختی ها و شرایط بحرانی 5ـ همدلی و هم دردی 6ـ مشارکت در حل مشکلات 7ـ صداقت و راز داری 8ـ و ... شیوه های انتخاب دوست 1ـ آگاهی و شناخت لازم نسبت به فرد مورد نظر (دوست) و خانواده اش. این آگاهی می تواند به شیوه های پرسش و پاسخ از دوستان، همسایگان، همکلاسان، بستگان و آشنایان و غیره ایجاد گردد. 2ـ مشاهدات عینی رفتار های فردی و اجتماعی. این امر می تواند با مشاهدات غیابی و نامحسوس والدین، مربیان و مشاوران، در گروه های هم سن و سال، اردوهای تفریحی، اعیاد و مراسم اجتماعی، میادین ورزشی، مجامع مذهبی و حتی گردهمایی های خانوادگی بعمل آید. نکته: نقش خانواده بعنوان مشاور دلسوز نمود ویژه ای دارد، به طوری که پدر و مادر می توانند با ایجاد جلب اطمینان و اعتماد به حرف های فرزند خود گوش کنند، با او همدلی نمایند و کمک کنند فرزندشان ندانسته از ناحیه دوستان کج اندیش و کوتاه فکر گمراه نشود. اگر والدین بتوانند خطر رفیقان ناصالح را به جوانان خود بفهمانند و با منطق شیوا و خیرخواهانه آنان را از زیان های جبران ناپذیر معاشرت با عناصر تبهکار آگاه سازند، توانسته اند موجبات خوشبختی و سعادت فرزندان خویش را فراهم آورند. 3ـ آزمودن دوست. راه های زیادی برای آزمایش دوست وجود دارد، از جمله این که مثلاً ببیند در سختی ها و مشکلات چگونه شما را یاری می کند و آیا شما را در چنین روزی تنها می گذارد یا همدل و همراه شما است. و یا مثلاً رفتار و برخورد او در سفر چگونه است، چرا که آدمی در سفر، لباس تکلّف و ریا را از تن خود می کند و آن طور رفتار می کند که واقعاً می اندیشد؛ این جا است که می توان او را به آسانی آزمایش کرد. عوامل فروپاشی و ترک دوستی: 1- دروغگویی 2- بی احترامی نسبت به یکدیگر 3- استبداد 4- بد زبانی و دشنام 5- عدم درک متقابل 6- کینه توزی و لج بازی، بگو مگو کردن و بحث و مجادله بیش از حد 7- تحقیر و شماتت همدیگر 8- بی توجهی به کمالات همدیگر 9- اسراف و تبذیر 10-حسادت، خساست و تنگ نظری 11-تعارض در احساسات و عواطف همدیگر مثل نفرت در مقابل محبت 12-سخن چینی و عیب جویی رعایت موارد زیر موجب تحکیم دوستی شما با دیگران خواهد شد: 1- نسبت به نزدیک ترین دوستان خود، وقت شناس باشید. 2- با آن ها صادقانه برخورد کنید. 3- در برخورد با آن ها ادب را کاملاً رعایت کنید. 4- با آن ها مهربان باشید. 5- اشتباهات خود را بپذیرید و در صورت لزوم از آن ها پوزش بخواهید. 6- امکانات خود را در نظر بگیرید و از وعده و وعیدهای بی جا بپرهیزید. 7- راز نگهدار باشید. 8- تا جایی که ممکن است از دوستان وام نگیرید. 9- از آن ها توقع بی جا و بی مورد نداشته باشید. 10-نسبت به آن ها با گذشت و فداکار باشید. 11-در غیاب آن ها به نیکی یاد کنید. 12-زود رنج نباشید و هرچه سریع تر در صدد رفع دلتنگی های خویش برآیید. 13-از شوخی و مزاحی که به شخصیت آن ها لطمه وارد می سازد، اجتناب کنید. 14-عیب های آن ها را با رعایت احترام و در خلوت به آن ها بگوئید. 15-محبت و علاقه خود را همواره ابراز کنید و با آن ها خوش برخورد باشید. 16-هر از چند گاهی به همدیگر هدیه دهید. 17-نسبت به آن ها خوشبین باشید و به نظراتشان احترام قایل شوید. 18-در سختی ها و هنگام بروز مشکل با یکدیگر مدارا کنید. |
جمعی از نویسندگان - با تلخیص از کتاب راهنمای آموزش مهارت های اساسی زندگی، ص 64 - 67 |