نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

دردسر های خلق شاد

فرنگیس را خواهرش و مادرش آورده اند بستری اش کرده اند.
شوهرش کارگره و راه های روستایی می سازه و از ولخرجی هاش به تنگ اومده .(به نظر می رسه مرد کم بنیه اییه.و قادر به حفظ نظافت خود نیس.)
دارای دو پسر و دو دختره که پسر اولش سربازه.آخرین بچه اش دختر ۱۰ ساله اشه.که خیلی دوستش داره.
او با وجودی که یه زن دهاتیه و با ۳۷ سال سن بسیار با نشاط و با اعتماد به نفسه.بیمارای بخش را ورزش میده.بزرگ منشی داره و خودش را از دکتر رئیس بخش هم کم نمیدونه.
مشکلش اینه که به ناگهان پرخاشگر میشه و همه انرژی هاش را هزینه میکنه اگه میتونست کمی خویشتن دار باشه خیلی خوب میشد.به سرعت تحرکاتی میشه و مثل فنر از می جهد .و فریاد می زنه .بسیار خوشرو است و مشکل اش اینه که از یه خانواده فقیره .
خودش میگه آنچه مرا رنج میده بد گمانی اطرافیانمه .که به من میگن تو از کجا پول میاری؟
خب از یه جا میارم دلم نمیخواد بگم ولی مطمئن یاشید جای بدی نیس.
دانشجو ها ازین گونه بیماران که تحویل شون میگیرند خوششان میاد.وقتی ما جلسه داریم با عشق و علاقه گوش میده میگه چی می شد ما هم امکان درس خواندن داشتیم؟
خلقش بسیار شاد ه.بذله گو و ولخرجه.حملات اندوه به ناگاه آسمون چشماشو بارونی میکنه
امروز به من گفت خانم اسم چند تا کتاب قسه را برای من بنویس تا برای بچه ام بخرم بخونه علومش نمره اش خوب بشه .چه آرزوهایی برای خوش بختی بچه هاش داره ولی همشون بهش میگن دیوونه .بی تابه.دوست داره مرخص اش کنن بره پیش بچه هاش.ولی خانواده و فامیلش گفتند ما از نگه داری اون عاجزیم تو را خدا کمی به بهانه بستری بودن براش ایجاد محدودیت کنید.

جسم/روان(جان)

سلام
چه خوبه که من به غیر از وبلاگ جاهایی را دارم که زبون بریزم وگرنه چی می شد؟
جلسه بحث جسم و روان و هدف غایی انسان بود.نقش تن را بررسی کردیم خواص آن را بر شمردیم . از نیاز های آن و ضرورت رفع آن سخن گفتیم و عبور کردیم و به جان پرداختیم.عیوب جسم را و نقش آن را در روان بر شمردیم .و
از ادبیات فارسی هم کمک گرفتیم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک** چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
یا
حجاب چهره جان می شود غبار تنم** خوش آن دمی که ازین چهره پرده بر فکنم
همی میردت عیسی از لاغری** تو در فکر آنی که خر پروری؟
خور و خواب تنها طریق دد است** برین بودن آیین نابخرد است
اگه شما به ذهنتون می رسه چیزی درین رابطه بگین تا بحث مون را با پردازش عالی چاپ کنیم

در جستجوی آرامش

ما زنده به آنیم که آرام نگیریم
موجیم که آرامش ما از عدم ماست
شما فکر میکنید آرامش گم شده خانوماست یا آقایون؟
به نظر شما جوان تر ها بیشتر در جستجوی آرامش اند یا مسن تر ها؟
فکر نمی کنید اگر در جستجوی آرامش باشیم.متهم شویم به .....
دوست دارید فضایی را می یافتید که در آن آرامش حاکم بود؟
من فضا هایی را که در آن آرامش می داشتم نمی پسندیدم ولی.......
گویآ طبعم عوض شده.
دیگه هیجان را نمی پسندم.
حالا شما میگین چی؟

وقت

سلام
امروز یه جوری تصمیم گرفتم چرا چرا بگویم.
چرا ما ها    دوست داریم یه جوری  وقت مون را  بگذرونیم(هدر بدیم)؟
وقت اضافه داریم؟
نمیدونیم باهاش چه کار کنیم؟
اگه هدرش ندیم جلو چشم مونه؟و هی چشمک مون می زنه که بجنب؟
آیا خشم مون از اینکه نمی تونیم کاری کنیم ما را وادار نمیکنه هدرش بدبم؟
چرا فکر می کنیم هم خودمون و هم وقت مون بی ارزشه و اونجوری ها هم که میگن وقت طلاست نیست؟
نه خودمون طلاییم و نه وقت مون؟
آیا این یک خشم نیست در راستای همون خشم ها که با در نهایت اش میشه خودکشی کرد؟
آیا میدونی؛ دیگی که برامن نجوشه می خوام توش سر سگ بجوشه ؛یعنی چی؟
یعنی وقتی را که نه بتونم واسه خودم با هاش کار کنم و نه واسه آینده  ام .همون بهتر که هدرش بدم.
چرا به اینجا رسیدیم؟
آیا نه اینکه هرگز نتونستیم یه چرا بگیم؟
آیا ......
بدانید و آگاه باشید
خودکشی نوعی خشم تغییر جهت داده است از منبع خشم به قربانی بی گناه(خود)
و یدانید و آگاه باشید هدر دادن وقت چه به تخمه شیکستن  تو سینما یا ولو رو سکوی پارک و
خودکشی چه با سیگار کشیدن و چه با بی اعتنایی به سلامت و سرمایه 
همیشه برای کسانی که ........
اتفاق می افتد

یک روز کاری

سلام
و با تشکر از سرکشی تان به این بخش اینترنت(وبلاگ ...نچاق)هه هه هه
دیروز تو برنامه آموزشی برای دانشجویان یه بیمار زیبا و جوان(۱۹ ساله)داشتیم که خانمی بود که ازدواج کرده و به دلیل ارتباط با دوست پسرش دور از چشم شوهرش دچار احساس گناه شده بود و گویا اقدام به خودکشی هم داشته.(دوبار)
خانمی بسیار زود رنج که دست به عصا ٫رفتار می کرد و احساس رنج آوری را تجربه می کرد.
خواهر بزرگترش داروساز بود و مخارج زندگی دوتا خواهر و یک برادرش را تقبل کرده بود.پدرش مادرش را طلاق داده بود و زنی دیگر اختیار کرده بود .و ماهیانه پول اندکی برای فرزندان اش به مادرشان می پرداخت.
اگر او را می دیدید دل تان به درد می آمد.
چرا که او محصول یک خانواده از هم پاشیده و نا به سامان بود.
اگر خانه برای پرورش فرزندان محیطی مناسب نباشد کجا بیابد آن را؟
در خانه ایی که نهال نوپا .....را می آغازد .
چرا باید تردید و ناهماهنگی حاکم باشد؟
سر در گمی او در محیط خانواده ایی شروع شد که نتوانست ذهن در حال رشد او را .......
در حالیکه به خاطر ظاهر زیبا و دوست داشتنی اش همه دانشجویان قصد نزدیک شدن به او را داشتند ولی.....
او تنهایی را ترجیح می داد .
مادرش و خواهر بزرگش در تمام طول روز تنهایش نمی گذاشتند ولی مسئولین بخش می گفتند ذله شده اند.
قرار ما (من و دانشجویان)با هم این بود که علایم رفتاری ٫احساسات تجربه شده٫ علل احتمالی بروز بیماری و راه های مراقبت از اینگونه بیماران را بررسی کنیم .
 در پایان روز درسی و کار ورزی٫ دانشجویان آرزو کردند بتوانند تا نهایت توان خود در خانواده قبول مسئولیت کنند و راه های ورود هر گونه عوامل مخرب نسل را به روی خانواده سد کنند.
و علاوه بر آن دیگران را نیز با این موارد آشنا کنند.
به نظر تان می رسد کار آسانیست؟
آیا خواهند توانست؟
بستگی دارد چگونه پرورش یافته باشیم.
خوب است سعی خود را بکنیم و اطمینان داشته باشیم که:
 سعی ما٫ اگرچه نه چندان ٫ولی تا حدودی  موثر است .