بیمارستان فارابی اصفهان یکی از بزرگترین بیمارستان های روانپزشکی اصفهان است که ریاست آن به عهده روانپزشک(دکتر غلامرضا بارانی)و مدیریت داخلی آن به عهده روان شناس (آقای عکافی)است.این بیمارستان دارای بخش های چشم پزشکی زنان و مردان و اتاق های عمل چشم نیز هست.
این بیمارستان دارای بخش های مددکاری اجتماعی، کاردرمانی در کنار قسمت های روان شناختی است.از جمله بخش هایی که توانسته موثر واقع شود بخش موسیقی درمانی بیمارستان است.
موسیقی درمانی زنان در همان بخش کاردرمانی و قسمتی از برنامه روزانه شان است ولی بخش موسیقی درمانی مردان به طور مستقل از بخش کاردرمانی و به شکل تخصصی کار می کند.در طول روز د. گروه از بیماران بخش گل رز یا گل یاس میتوانند در این بخش تحت درمان غیر طبی قرار گیرندوگاهی برای اینکه دانشجویان مراحل برنامه ریزی شده برای درمان بیماران(نرمش،ریلاکس شدنو موزیک ملایم در فضایی ملایم)و موسیقی درمانی فعال(خواندن بیماران پشت میکروفن)را ببینند(با نیت آموزش گرفتن) میرفتیم آنجا.امروز اما
امروز وقتی رسیدیم دم در بخش آقای مشهدی مانع ورود دانشجویان شدند و وقتی تعجب مرا دیدند برگه کاغذی از کشوی میزشان درآوردند نشانم دادند تا توجیه شوم
بر روی برگه کاغذ نوشته شده بود چوندر تاریخ 29 مهر ماه بدون هماهنگی با مدیر و رئیس بیمارستان دانشجویان را به بخش موسیقی درمانی مردان پذیرفته اید توبیخ کتبی با درج در پرونده می شوید.
و من متعجب!
که بخش های بیمارستان برای دانشجویانی که در حال آموزش رفتار با بیماران روانی هستند دچار این نوع برخوردهای مدیریتی باید بشود؟!
به کدامین گناه؟
و این در حالیست که دانشجویان با علاقه مشغول یافتن مطالبی برای بخش موسیقی درمانی کتابخانه و اینترنت را میکاوند
روشهای موسیقی درمانی
در موسیقی درمانی دو روش اساسی وجود دارد1- روش فعالتحقیقات مختلفی نشان داده است که آواز خواندن می تواند سیستم ایمنی بدن را هم تقویت کند.تحقیقی که در دانشگاه فرانکفورت در آلمان انجام گرفت،نشان داد که مقدار هموگلوبین a و کورتیزول ـ نمادهای تقویت سیستم ایمنی اعضای یک گروه آواز بعد از خواندن یکی از آوازهای موتزارت،بالا رفته است.فقط گوش دادن به موسیقی به تنهایی این تاثیر را به دنبال ندارد. دکتر اسمیت از انجمن آلزایمر که می خواست بیشتر روی تاثیر آواز خواندن بر داشتن احساس بهتر تحقیق کند، گروه آوازی برای افراد مبتلا به جنون، مشکلات حافظه و بیماری آلزایمر، برپا کرد.
او در این رابطه می گوید، «ما با اشتیاق و علاقه زیادی کار گروه را دنبال می کردیم. خانواده ها باور دارند که این گروه زندگی آنها را بهتر کرده و به طریقی باعث شده که افراد حال بهتری داشته باشند و بیشتر عمر کنند
دانشجوی ترم یک که با رتبه سه هزار پرستاری اصفهان قبول شده ساعت ها با اشک و آه سخن میگفت و من میخکوب تماشاش میکردم شاید فرصت شد برای شما هم نوشتم ولی واقعا چه جوابی بدم به کسی که...؟
میگن فقط و فقط تنها راه نجات از آنفلونزا نوع آ شستن دستها!!!!! به طور مکرر با صابون و هند راب و رعایت بهداشت و حفظ فاصله از مبتلایان است خب اگه اینجوره من هنوز مبتلا به این نوع نگردیده ام چون من معلم رعایت بهداشت هستم
اما دست شستن داریم تا دست شستن
خب
پس مث جراحی که میخواد به اتاق عمل برود باید دست شست او رعایت میکند مباد عفونت را به بیمارش انتقال دهد و من رعایت می کنم مبادا بیماری را به خود انتقال دهم
کدام مهم تره؟
چراغی که به خونه رواست به مسجد حرام است
اول خودت دوم کسی
چرا ما ها این دستورات بهداشتی را سر سری میگیریم؟
چقدر به من گفتند جدی بگیر
و من برای آنکه دچار وسواس شستشو نشوم پشت گوش انداختم و با خودم زمزمه کردم
که هر کی بود با من نبود
بازم میگم
تکرار میکنم
دستها را باید شست
حالا هر چه بگم
به این زبون
به اون زبون
به زبون بی زبونی
که بابا دستاتون را بشویید خوب هم بشویید با دقت هم بشویید جدی هم بشویید تو فکر میکنی گوش شنوایی بیابم؟
تو فکر می کنی کسی جدی بگیرد؟
گفتم، مکرر هم گفتم
که:
دستها را باید شست
چشم ها را؟
نه بابا طبع شاعریم گل نکرده که یاد شعر سهراب سپهری بیفتم
تو عالم واقع هستم نه عالم رویا
از واقعیتی تلخ
میگویم
که همانا ابتلا به بیماری سریع ......آنفلونزای نوع آ است
دستها را
دستها را
باید شست
اونم اینجوریا
باید یه تلفن در دسترس فرد مبتلا به آنفلونزا باشد منظورم یه شماره تلفنه که زنگ بزنه بهش و گریه کنه ناله کنه غر بزنه و این انتظارش را بر آورده کنه که دلداریش دهد تو خوب میشی بهتر میشی اینجور نمیمونه سختیش همین درجه حرارت بالا(تب)و همین کوفتگی تن است استامینوفن به زودی اثر ضد درد ضد تب خود را نشان خواهد داد گریه نکن صبوری کن عجول نباش تا مگر شاید فرد مبتلا بتواند آرام گیرد.اینکه مسئولین بهداشتی درمانی فقط بفرمایند فرد مبتلا به آنفلونزای نوع آ را توی یه اتاق آخر بخش یا کنج خونه قرنطینه و ایزوله کنید کافی نیست چون دل آدم از تنهایی و بی توجهی دیگران میترکد.منکه هنوز نفهمیده ام نوع آنفلونزایی که مبتلا شده ام آ هست یا بی یا سی ولی هر کدام باشد بنا را گذاشتم بر نوع پر خطر آ و خودم را ایزوله کردم مبادا ضعیف تر ها پیر تر ها لطیف تر ها را مبتلا کرده باعث احساس گناه خود شوم درین مدت صد و سیزده ساعت استراحت از غصه منفجر شدم هی به خودم گفتم وصیتت را بنویس با دنیات خداحافظی کن برای خودت سوگواری کن مرثیه سرایی کنسعی کن آرزوهاتو به خاطر آوری مروری بر زندگی گذشته ات بکن به همه کسانی که نذاشتند اونجوری که خودت دوست داشتی و ترجیح میدادی زندگی کنی نفرین کن برای همه اونایی که کمکت کردند روز هایی خوب در زندگی داشته باشی دعا کن چنین بیماری نگیرند و ...و... و...
خلاصه آدم از تنهایی به لب می آید اگر نبود پخش گه به گاه صدای افتخاری از سیما (تلویزیون)و نوشتن در وبلاگ و تلفن های دوست و آشنا و مادرم و فامیل مرده بودم آخه این چه تجویز رنج آوری است که فرد مبتلا به آنفلونزا تا هفت روز نباید کسی را به چشم ببیند و نزدیک تر از پنج متر باهاش حرف نزند .این پسر آقا داماد من که گوش نکرد به این حرفا هی اومد خونه ام و تا یک متری ام و گفت مامان خوب میشی صبور باش با این وجو نشستم و حسابی گریه کردم بیچاره پیر های هفتاد و چند ساله که از تنهایی جان به لب می شوند
تبم کاملا قطع شده و دیشب را خوب خوابیده ام ولی انگاری هنوز کسلم