نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

قبولی کارشناسی ارشد

مبارک باد بر شما این ماه عزیز و این روز مبارک 

اولین لحظات ورودم دانشجوی هفت سال پیش دانشکده را دیدم که جلو آمد و با شادی میگوید قبول شدم کارشناسی ارشد مشهد. 

به یادم آمد قبولی کارشناسی ارشد در انستیتو روان پزشکی تهران سال 64.چه شاد بودم و از طرفی چقدر غمگین.پسرم هشت ماه داشت و فقط یک ماه بود که از بیمارستان مرخص شده بود.هنوز وحشتم از بیماری او تمام نشده بود.گرچه از اول هم موافق نبودم که امتحان دهم ولی وقتی به من خبر دادند قبول شده ای سخت شاد و از طرفی سخت غمگین شدم.باید بین مادری خوب بودن یا دانشجویی در دوران کارشناسی ارشد یکی را انتخاب میکردم.فکر میکردم هیچکس نمی تواند راهنماییم کند و خودم تنها کسی هستم که باید فکر کنم و تصمیم بگیرم.ادامه دادن درس برایم جذاب ترین چیز و مادری عالی بودن هم آرزویی.و فکر میکردم در تعارض قرار گرفته ام.با وجودی که برای مصاحبه رفتم تهران خیابان طالقانی کوچه جهان و با خانم تفرشی و خانم مداح و دکتر محیط مصاحبه کردم ولی دست از ادامه تحصیل کشیدم.من انتخاب کردم.سلامتی فرزندم را به موفقیت خود ترجیح میدادم و این پسر که خیلی زود بیمار میشد را با خود به تهران نبردم.نمی خواستم از این عزیز ترین دور باشم نمیخواستم آن چنان درگیر درس و مطالعه باشم که نتوانم خوب مراقبتش کنم میدانستم درس ممکن است برایش رقیبی باشد من انتخاب سختی کردم.و احتمالا بعد ها از اینکه مجبور شده بودم چنین تصمیمی بگیرم سخت ناراحت بودم. 

این خانم (شیخان) امروز میگوید فرزندم فقط بیست روز دارد از شدت ناراحتی به لبهایم تبخال زده شما بگویید چه میتوانم بکنم؟

نظرات 4 + ارسال نظر
مگنولیا شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:57 ب.ظ http://www.rozegareman1361.persianblog.ir

مبارک باشه این روز و همه روزهای خوب و شاد خدا...
لودی ما هم کارشناسی ارشد قبول شده.

احمدزاده شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:38 ب.ظ http://bahs.blogfa.com/

سلام استاد ممنونم از تقبل همه زحماتی که برای کیوان وخانواده همراهش پذیرفته بودید
لذت بردم از حسن تعاریف کیوان و همسرش

مطلب جدید دوستم که در وبلاگم منتشر کردم را مطالعه بفرمایید

تلخک پیر شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 08:28 ب.ظ

سلام

اولا نماز و روزه شما قبول باشه

دوما : برای رفع تب خال - بخصوص اگه ؛بهشتی؛ دچار شده باشه - کافیه سه بار و هر بار ۱ تا۲ دقیقه اسم مخملک را بر زبان بیاورید و نتیجه اعجاب انگیز درمانش را ببینید!!!...... -

نیک آهنگ شنبه 14 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:12 ب.ظ

ترس معظم له از علوم انسانی مایه تعجب است که حضرتش از زیاد بودن تعداد دانشجویان علوم انسانی وحشت کرده است.

این دقیقا همان ترس کیهانی‌ها و مدرسین مدرسه حضرت استاد مصباح هم هست.

شاهکار است! رئیس جمهوری مدعی مدیریت جهان است، رهبرش از تعدد دانشجویان علوم انسانی که دارند بی‌دین می‌شوند، هراسان.

از نظر مقامات معظم نظام، علوم انسانی وقتی به درد می‌خورد که در رساتای ولایت مطلقه فقیه باشد. هیچ چیز از پایه‌های سلطنت را زیر سوال نبرد، و دانشجو را کرنش‌گر کند.

یادم می‌آید وقتی سال ۱۳۷۲ دانشجوی فوق لیسانس شدم (جوک بزرگ! شاگرد اول گرایش چینه فسیل)، از استادم پرسیدم که چرا بخش‌های مختلف تکاملی را از دروس‌مان حذف کرده‌اند. گفت که شورای عالی انقلاب فرهنگی دو پایش را گذاشته دو طرف زمین شناسی و زیست شناسی و کارش را کرده، فقط برای دفاع از دین مبین!

در دوران لیسانس، ما اصلا چیزی در باره تکامل انسان نمی‌خواندیم، و اگر فضولی‌مان گل می‌کرد، می‌رفتیم پیش استادانمان و سوال‌پیچشان می‌کردیم. چند تا از کتاب‌های قدیمی انگلیسی در کتابخانه‌ دانشکده بود که اشتهای‌مان را اندکی بخواباند، ولی...

آقا! ما توی کت‌مان نمی‌رود که آدم، تکامل نیافته سر و کله‌اش پیدا نشده! خب چه اشکالی دارد؟ توضیحی بدهید که با قسم و آیه هم نخواهید از آن دفاع کنید که بگویید چون در کتاب آمده، پس آدم چنین است و چنان. دلیل بیاورید!

آن سال‌ها پسر آیت‌الله امینی مدرس دانشکده ما بود و البته به میزان زیادی هم مقتدر...

یکی می‌گفت رفقای حاجی(پسر آیت‌الله امینی) را نگاه کنی، می‌فهمی که چرا در قم با تکامل مخالفند! چون خیلی‌هایشان تکامل پیدا نکرده‌اند. البته این یک شوخی است، اما آدم یاد سیاره میمون‌ها می‌افتد که نمی‌توانستند قبول کنند انسان‌ها حاصل تکامل میمون‌ها بوده‌اند...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد