نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

اخبار تازه

عمر انسان هفتاد هشتاد سال هم بشه فرصت نمی کنه بسیاری صحنه ها را ببینه.ولی ما در ایران صحنه هایی می بینیم که واسه تلنگر خوردن جالبه.نمی دانم شما خواننده این وبلاگ الان چند ساله هستی ولیکن اگر به عمر از دست رفته خود نیک بنگری خواهی دید که تجاربی از دریافت محرکات مختلف داری.این بسیار خوبه که تو توفیق داشته باشی زنده بمانی و باز هم چشمات صحنه هایی ببینه که...و گوشات اخباری بشنوه که... 

شاید روزی توانستی مهر از زبان بر داری و دیده ها و شنیده هاتو ثبت کنی برای اونایی که... 

بله برای اونایی که این امکان را نداشتند که... 

البته کسی از شما تشکر نمی کنه که ممنون شما اینا را از دیده ها وشنیده هات در اختیار من هم قرار دادی ولی خودت انگار احساس می کنی ادای دین کردی. 

من نیز در عمری که ÷نجاه سالش رفت چیزایی دیدم و شنیدم که با وجودی که خیلی گسترده نبود ولی از لحاظ کیفی جالب بود بگم تو نیز بدونی ولی دیدم تمایلی نداری دلسرد شدم دیدم برات جالب نیست تو ذوقم خورد و دیدم جالب نبوده و زیادی به چشمم اومده فروخوردم ولی با من چنین برخورد کردی با دیگران نکن میدونی ؟حیفه خبر نگیری و بی نصیب بمونی 

وبلاگ من با وجودی که بیش از شش سال از عمرش میگذره حرفایی نزد که...ولی هستند وبلاگ هایی که از دل بر میان ببین و بخون میدونم نقش یه ناصح داشتن حال دیگران را دگرگون میکنه واسه همین هم بود تا به امروز نگفتم ولی از من به تو نصیحت... 

بی خیال 

یه دوستانی داشتم اینجا از دستم رفتند سفرشان به خیر افسوس نمی خورم که رفتند خدا همراه شان باد در چنین سفر 

دوستانی دارم که مانده اند و با هم حدث محبت و عشق میگوییم قدم شان بر سر چشمم  

امسال سال خوبی برای من بود چون در کنار عروس خانوم گذشت 

اما شنا  

به پریروز اینجا به شما گفته بودم نوبت استخر شنا دارم و تمایلی به رفتن در خود احساس نمی کنم ولیکن چون اینجا قول داده بودم برم رفتم 

بله رفتم و شنیدم کسانی هم مثل من اولین جلسه است آمده اند بعضی ها همکار بودند بعضی بلیط دوهزار تومانی ابتیاع کرده بودند  

مدتی در کم عمق تمرین کردم ببینم بیادم می آید دیدم بعله به خوبی به خاطرم میاد رفتم قسمت عمیق دیدم اونجا بسیار خلوت تره سفت و سخت چسبیدم به نردبان قسمت عمیق و رو آب شناور موندن را تمرین کردم هرگز جرات نکردم حتی یک عرض را شنا کنم و این من همان من بود که سالها قبل بی وقفه عرض را به روش های مختلف شنا میکرد دقیقا به خاطرم نمیاد چند سال است دور شنا کردن را خط کشیده ام ولیکن اگر خدا بخواهد و مجبور باشم گزارش کنم خواهم ادامه داد.خانم پنجاه و چند ساله ای گفت برای اولین بار در عمرم به دعوت خواهر زاده ام آمده ام خانوم جوانی گفت که دانشجوها ی دانشگاه اصفهان با کارت دانشجویی شان رایگان میتونند بیان و استفاده کنند خانم غریق نجات هم گفت صبح ها اینجا آموزش میدن و من هم خصوصی بیست جلسه را با صد و بیست هزار تومان آموزش دو ساعت در روز میگذارم میخوام یه جمع خانوادگی بشیم و بریم شنا آموزشی شاید شش هامون وسعتش برای تنفس بیشتر بشه 

دوش ها و کمد های استخر سر پوشیده دانشگاه بسیار جالب تر از قبل شده است

نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 13 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:06 ب.ظ

میعاد ما یکشنبه زنجیره سبز از تجریش تا راه آهن و از ساعت ۱۶-۱۹ اولین اعتراض جمعی ما بعد از خیانت نهایی شورای نگهبان و در اعتراض به کشتارها و شکنجه وحشیانه عزیزانمان در زندان

چاشته های میهنی شنبه 13 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 01:17 ب.ظ

درود

برادر بسیجی شنبه 13 تیر‌ماه سال 1388 ساعت 08:43 ب.ظ

سلام علیکم

چند روز قبل جزو نوشته های شما مطلبی درباره بسیجی بودن و دفاع از خواهران و برادران بسیجی خواندم/ حالا که اومدم می بینم این دفاعیه معقول و بسیار بجای شما حذف شده و اونو از جمع یادداشت ها پاک کردین/ تعجب نکردم/ اما دوست داشتم بدونم چرا این کار رو کردین/ ؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد