نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

سال ها از روزی میگذرد  

که در سالن نیلفروش زاده به سخنرانی زنی نویسنده گوش میدادم 

 فقط از او سه کتاب اش را به خاطر می آورم  

؛همراه با قیام موسی؛  -؛ همگام با هجرت یوسف؛-؛ طلوع زن مسلمان؛ 

 و دیگر هیچ

امروز بار دیگر او را میبینم دست در دست همسرش در نشست های تبلیغاتی کاندیدای رئیس جمهوری ایران

از او و نوشته هایش مطالبی را به خاطر می آورم اندک

اما او امروز برایم احترام بر انگیز نیست

من که در جوانی با او آشنا شده ام  

آنقدر تاثیر نپذیرفته ام 

 که امروز او را به خاطر پاره ای رفتار ها   ...

امروز اما  

من به او تاسی نمی جویم

وخدا را سپاس 

 که میدانم به چه کسی می شود تاسی کرد

او برای من رنگ باخت

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد