نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

چه کسی؟ایشون یا اوشون؟

سال وفات امام خمینی من دانشجوی تربیت مدرس در مقطع کارشناسی ارشد بودم و فرزند چهار ساله ام سوار بر گردنم تو مراسم بهشت زهرا شرکت میکردم آن روزها خون گریه میکردم و با وجودیکه میدانستم برای مادری کردن باید زنده بمانم آرزوی مرگ میکردم دیگه حاضر نبودم ناظر بر آمدن خورشید بدون وجود امام بر سرزمینم باشم.ولی ماندم و چه تلخ زندگی کردم هنوز هم وقتی مراسم سوگواری برای امام را میبینم بار دیگر آرزوی مرگ می کنم زندگی بدون وجود شیرین او برایم نوشیدن جام زهر بود حیف از اون همه آرامش که رفت 

این روزها دور و بر من مملو از آدمای سیاسی شده.اوا چگونه این اطرافیانم اینقدر عوض شده اند ببینم شور انتخابات به این میگن؟ولی من نسبت به سه دوره قبل آرام ترم.این روزها من تماشاچی شده ام.ولی دلم به درد می آید وقتی... 

شما هم فرض کنید یکی از مطرح ها هستید و نظرتان برای دیگران حجت است چه می کردید اگر چنین بود؟

نظرات 7 + ارسال نظر
یک پیشنهاد برای تو جمعه 15 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 04:55 ق.ظ

آنکه با زندگی می سازد زندگی را می بازد
با زندگیت نساز زندگیت را بساز

سرمایه گذاری در کمپانی راه آسمان

کران جمعه 15 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 08:56 ق.ظ

«چیز» هایی که مهندس نگفت
ژوئن 3, 2009 in Uncategorized

امشب بسیاری خون گریستند از اینکه ملتی با فرهنگ و تاریخی کهن چون ایران را رییسی است با ادبیات و ادبی در حد ارازل و اوباش. این ننگ هرگز از تاریخ کشورمان پاک نخواهد شد.

موسوی بخشهایی از بغض های فرو خورده یک ملت را امشب فریاد کرد، اما بغضهای فراوان دیگری هنوز در سینه ها باقی است. گویا ادب ، متانت و فهم بالای مهندس، راه را بر رها کردن بغضها سد کرده بود. مهندس حرفهای زیادی را ناگفته گذاشت شاید به این دلیل که نخواست بیش از این با بی ادبی چون احمدی نژاد همکلام شود.او «چیز»های زیادی گفت، اما چیزهایی را هم نگفته گذاشت.

آنجا که احمدی نژاد که در سیمایش ترس از شکست هویدا بود و به همه اسلافش و در راس آن هاشمی حمله میبرد و آن دوران را ریشه و سرآغاز همه مشکلات و فسادهایی می دانست که دامن گیر کشور شده است، مهندس از او نپرسید که چگونه او حاضر شده بود استاندار چنان دولتی شود. آنجا که احمدی نژاد به موسوی اتهام استفاده از بازیگر در فیلم تبلیغاتی اش را وارد کرد، مهندس از او نپرسید که در فیلم او دو بازیگر موتور سوار چه میکردند. مهندس حتی حرفی از هاله نور احمدی نژاد هم نزد. او نپرسید که چگونه احمدی نژاد به خود اجازه میدهد روشنفکران را بزغاله بنامد. او از نام و نشان نوجوان دانشمند اتمی که انرژی هسته ای را در منزلش آزاد کرده بود، نپرسید. وقتی احمدی نژاد همه پرده های ادب و انسانیت را درید و عکس زهرا رهنورد را پیش چشمان حیرت زده مهندس بدست گرفت تا بسان کودکان بپرسد بگویم؟ بگویم؟ موسوی از احمدی نژاد سوال نکرد که چگونه او مدرک دکترایش را در حالی که همزمان استاندار استان تازه تاسیس اردبیل بود اخذ کرد؟ مهندس حتی نپرسید چه شد که او برخلاف روزهای نخستین ریاست جمهوریش دیگر با پروازهای عادی و به همراه مسافرین عادی به سفرهای استانیش نمیرود؟ و کجا رفت ژست همراهی با مردم کوچه و بازار با عدم استفاده از هواپیمای تشریفاتی؟ از مصاحبه چهار سال پیشش در مورد مشکل موی جوانان و تناسب آن با بگیر و ببندهای گشتهای ارشاد مهندس هیچ سوالی نپرسید

صفری شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 10:05 ق.ظ http://esafari.ir

سلام و درود
مسئله عطارزاده و عطارزاده ها برای من که در طول بیش از بیست سال مدیریت در استانهای مختلف درد و رنج های فراوانی را چشیده و تجربه کردم یک حادثه گذراست و نه ماندگار!
از او در همان زمان و با ترک منصبی که دل خوشی از آن نداشتم و دنبال بهانه بودم تا رهایش کنم، عبور کردم. او عددی نیست و نبود که خاطره اش خاطرم را بیازارد.
اما در مسئله مناظره ها من به کشور و دین و مردم فکر می کنم. دغدغه کاندیداها را در مواجهه با این عناصر مورد کارشکافی قرار می دهم.
به نظر من احمدی نژاد از حریت و شجاعت لازم برای اداره کشور برخوردار است و با همه انتقاداتی که به او دارم اما در این شرائط هیچکس را شایسته تر از او برای ریاست جمهوری نمی بینم.
در مناظره هم ثابت کرد که مرد میدان است و کم نمی اورد
ممنونم از شما.

زیبا خانوم شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 11:07 ق.ظ

کم پیدایی خانومی!
به خوبا سر میزنی
مگه بدا دل ندارن

مگنولیا شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:31 ب.ظ http://www.rozegareman1361.persianblog.ir

سلام مامان مهربونم...
دیگه تو اون بلاگم چیزی نمینویسم. چون دیگران باعث آزارم شدن. این آدرس بلاگ جدیدمه. دیگه با این اسم براتون کامنت میذارم. دوستت دارم مامان مهربونم...
دخمل کوچولوی شما
مگنولیا (مریم گلیییی) از اهواز....
راستی مامان جونم..
یادتون باشه یک یا حسین تا میرحسین...
به امید پیروزی دولت سبز...

مثل خودم شنبه 16 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 07:33 ب.ظ

نویسنده: دکتر فرخ شنبه 16 خرداد1388 ساعت: 7:37
مثل خودتون
وب سایت

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتشکر !!؟

زیبا خانوم دوشنبه 18 خرداد‌ماه سال 1388 ساعت 02:00 ب.ظ

بهشت عزیزم قربونت برم . اگه بدونی الان با چه حال و اعصابی نشیتم که اینجا ایه چیزی بنویسم که پیغامت رو خوندم.
تروخدا برام دعا کن. امشب چیزیی به چشمم دیدم و به گوشام شنیدم که هنوز فکر میکنم نکنه خیالاتی شده بودم؟؟؟؟؟
خیلی اعابم به هم دیخته.
فقط برام دعا کن. اینجا اوضاع خیلی به هم ریخته. امشب طوفانی بود که من نمیدونم از کجا شروع کنم . بهشت نمیدونم چیکار باید بکنم.
کاشکی بتونم با شما تماس بگیرم. میشه محبت کنی یه بار دیگه شماره تماست رو برام بذاری؟؟ مرسی
اگه برام ای میل کنی زودتر به دستم میرسه
nazari_Z@yahoo.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد