نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

ای دل گله کم کن که پرستار نداری

تو بخش روانی مردان یک دانشجوی پسر داشتم که همسرش هم دانشجوی بخش زنان و تحت سرپرستی من بود از او خواستم یکی از مردان مبتلا به بیماری روانی را برامون در نظر بگیره بریم باهاش مصاحبه بعد از اینکه حرف هایی زد و گفت من تشنه خونم و تا خون او را نریزم آروم نمیگیرم او از اعتماد من سوء استفاده کرده و در غیاب من به خونه ام سرک کشیده و ....من به همسرم اطمینان دارم ولی تا او را نکشم دست بر نمی دارم تازه متوجه شدم با مردی بدبین بیمارگونه که به همسرش و وفاداری اون شک داره ولی گناهی بر او نمی بینه و... 

 

 این موضوع را با دانشجویان مورد بحث قرار دادیم تا اینکه دیروز ایشون هم زنگ زد و گفت:

زنم به من خیانت میکنه

میگم یعنی ده سال دندون سر جیگر گذاشتی و به کسی نگفتی؟

میگه آره چون همه به نوعی خودشان دچار مشکلاتی هستند که نمیشه بهشان گفت من دچار مشکلم

میدونم آدم بدبینی بوده و مرتب از همه ایراد می گرفته که شما ها با من دشمنی دارید پس نمی تونم زیاد به حرفاش اطمینان کنم. 

میدونم به هر موضوع  کوچیک گیر میده و آدم بد پیله ای است

و بعد براش قصه جیم مردی که به زنش اعتماد نداشت و میگفت : من دچار مشکل شدم را خوندم از سایت .....

جیم توی بار نشسته بود و بعد از اینکه آخرین جرعه های ویسکی خودش رو نوشید با حالتی مستانه به ریچارد گفت:
تو بهترین دوست من هستی. من تابحال در مورد این موضوع با کسی صحبت نکرده ام ولی الان احساس میکنم که حتما" باید این موضوعو با کسی در میون بزارم و ازش کمک بخوام. چون واقعا" مستاصل شده ام و نمیدونم باید چکار کنم.
من به زنم مظنون هستم و فکر میکنم اون به من خیانت میکنه. نشانه های بسیاری هستند که اثبات میکنن اون داره به من خیانت میکنه
مثلا" تلفن زنگ میزنه و وقتی من گوشی رو برمیدارم کسی جواب نمیده ولی اگه زنم گوشی رو برداره خیلی آهسته با مخاطبش صحبت میکنه. من خیلی سعی کردم که این موضوع رو فراموش کنم و به این موضوع فکر نکنم ولی نشد. چون هرشب تا دیروقت بیرون میمونه و وقتی ازش میپرسم با کی بودی و کجا بودی جواب میده با همکاران دخترش به گردش رفته بوده
وقتی لباسشو بو میکنم متوجه بوی ادوکلن مردانه ای میشم که من هیچوقت ازون ادوکلن نداشته ام.من واقعا" نمیدونم چطور برات بگم. خیلی برام گفتنش سخته ولی ناچارم چون حس میکنم باید با یه نفر درددل کنم.شاید بتونه کمکم کنه تا مشکلم رو حل کنم.
نمیدونم گفتنش به تو درسته یا نه ولی دیشب بالاخره من طاقت نیاوردم. تو گاراژ پشت کیسه چوبهای گلفم قایم شدم تا ببینم که چه کسی اونو به خونه میرسونه.
آخر شب متوجه شدم که یه ماشین ترمز کرد. زنم ازش پیاده شد و تکمه های پیرهنشو که تا نافش باز بود بست. لباساشو مرتب کرد و به راننده دست تکون داد و با دست براش یه بوسه ای فرستاد. از اون زاویه نمیتونستم راننده رو خوب ببینم. بهمین دلیل بیشتر خم شدم تا ببینمش که یهو یه صدای شکستن چوب باعث شد خودمو عقب بکشم .
دیدم چوب گلف نازنینم شکسته....از بین اون همه چوب گلف که تو کیسه بود چرا باید اون چوب گلف محبوب من بشکنه؟  

نمیدونم درسته که اینو با تو مطرح کنم یا نه ولی دیگه طاقت نیاوردم.  

نمیدونم چکار کنم.  

ازت خواهش میکنم کمکم کن. به کمکت نیاز دارم. دارم دیوونه میشم.
دوست من ریچارد . مشکل من اینه که خیلی به اون چوب گلف علاقه دارم. .  

فکر میکنی میتونم اون چوب گلف رو تعمیر کنم و آیا بعد از تعمیر بازم مثل سابق میشه ازش استفاده کرد ؟ یا ناچارم برم یه چوب گلف نو بخرم؟  

 

خلاصه که این روزا وجود بعضی وسایل ارتباطی و فرهنگ خاص...باعث بی اعتمادی وخیانت وقتل در جامعه شده. 

گرچه در انتهای صحبتش میگفت:؛ دو دختر ۸ و یک ساله ام  ا را می کشم و بعد خودم را ؛ 

باور نکردم چون او ممکن است به دیگران آسیب برساند ولی خود را هرگز  

ولی با وجود این بهش اطمینان دادم راه حل بهتری هست مبادا کاری کند که ... 

 

اما آیا واقعا جامعه ما تحمل بعضی وسائل ارتباط جمعی را ندارد؟  

ایران بیست و یک میلیون کاربر اینترنتی دارد که بیست در صدشان تو اتاق های چت و ....درصدشان در کلوپ های دوست یابی اند.  ممکنه اسمش تهاجم فرهنگی و تبعات آن باشه؟ 

آیا وسایل ارتباط جمعی مردم را به ورطه گناه میکشد یا واقعیات تلخ جامعه را جار می زند؟ آیا فاجعه تلقی کردن رفتار های همسر ها یه مشکل فرهنگی است که منجر به ....می شود ؟یا....؟

و اما 

دوستی گفت:؛ به جای نوشتن بعضی اراجیف از کودکان بی پناه غزه بنویس این مشکلات در برابر آن....

نظرات 3 + ارسال نظر
امید شنبه 23 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:13 ب.ظ http://mahmira.blogfa.com

صرف نظر از اهم و مهم بودن همر موضوعی باید گفت هر نکته جای خود را دارد
اما واقعا دوست دارم کمکمی به غزه کنم

مریم گلیییی شنبه 23 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 02:48 ب.ظ http://zendegiyeman1361.blogfa.com

از بدبینی خیلی می‌ترسم و بدم میاد. خدا یک مرد رو که دو تا خصلت بد داره نصیب هیچکس نکنه، یکی بدبینی یکی خسیس. بگو الهی آمین...
دوستت دارم مامان گلم...
دخمل کوچولوی شما مریم گلییی از اهواز...

مرتضی شنبه 23 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 07:33 ب.ظ http://mori65.blogfa.com

سلام
وب خوبی داری
عیدتان مبارک
طرح بیست و دو هزار صلوات
110 نفر در این طرح گروهی شرکت خواهند کرد و هر نفر با 200 صلوات
درصبح عید غدیرو هدیه کردن ان به امام زمان در این طرح شرکت می کنند
شما هم به جمع منتظرین ان حضرت بپیوندید
منتظر ثبت نام شما هستم
..یا علی ..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد