سر درد شدید باعث شد سر ساعت سه بیدار شوم تو رختخواب غلتیدم تا ساعت شش صبح شود و ترک عادت شوم نیایم اینجا ولی درد امانم را بریده بود.بناچار آمدم وقتی انگشتان دستم با دکمه کی برد تماس حاصل نمود ابرهای سردرد که کیپ تا کیپ بودند آسمون مغزم را آرام آرام ترک کردند والان دیگه احساس سردرد به ده درصد رسیده.روز سخت و پر حادثه دیروز با اخبار وحشتناک تجاوز به کودک 7 ساله،دختر های چهارده ساله ،بیست و دوساله و ناظر برخورد های از سر بی حوصلگی مسئولین بخش دیگه برام توان باقی نگذاشته بود.
من اگر اینجا را و شماها را نداشتم از کجا سر در آورده بودم؟قبرستان؟یا بخش بیمارن مبتلا به سرطان؟
نمی بینم تان .صداتون را هم نمی شنوم .ولی نمیدونم چگونه امید به تنفس در هوای آزاد را اینجا دارم
نمی دونم چی بنویسم
خدایا به هممون رحم کن...چه خبر ه دور و بر ما...:((
سلام نچاق عزیزم.
این پستت رو که خوندم خیلی ناراحت شدم و در عین حال خوش حال که بالاخره چیزی باعث تسکین سردرد هات میشه.
عزیزم همیشه بهت فکر میکنم. و همیشه برات آرزوی سلامتی و روحیه ی قوی میکنم.
و از طرف همه ی اون کسانی که تو و امثال تو براشون این همه زحمت میکشین تشکر می کنم و از دور دست هاتون رو میبوسم. خدا به شما عزت و سربلندی بده.
قربونت برم.