آدما تو دنیا اومدند تا چیزایی ببینند و بشنوند و لمس کنند و بچشند و به مشام شون برسه و برن.
ولی نمی دونم مشکل کجاست که نمیخوان محرک دریافت کنند.
اسب عصاری را دیدین؟فکر نکنم همه دیده باشن.چشمهای اسب عصاری بسته است دور می زنه دور یه سنگ تا روغن دانه های گیاهی در بیاد.خودش نمی دونه اینهمه راه رفتنت اش یه دور باطله.برای آدمایی که نمی خوان محرکات جدید داشته باشن زندگی یه دور باطله.مردمانی هستند که ÷ول خرج میکنند خطر را به جان می خرند و دور دنیا را میگردن تا یه محرک جدید تحریک شان کنه.ولی کسانی هستند که از هر چه محرکه فراری اند.تحریک مغز باعث میشه انسان مبتلا به فراموشی نشه ولی چرا بعضی از آدما چشمها شون را می بندند در گوشاشون را میگیرن و....و....و....مبادا تحریک شوند؟بند انفرادی زندان برای آن است که فرد محروم از محرکات بیرونی شود و بعد رام شود عین بره.آیا کسانی که در بند نیستند باید خودشان&خود را به بند کشند؟
دوست خوبم از من خواست ÷ست قبلی را که در شان مربی دانشگاه نیست هر چه زودتر حذف کنم.از آنجا که میدانم در دوستی شفیق است و ثابت قدم&÷ست قبل را حذف کردم.البته از اینجا بردم یه جایی که کسی نبینه.و به خودم گفتم هرگاه کسی تلنگرت زد که بیدار شوی ÷رخاش نکن چرا بیدارم کردی دستش را نیز ببوس.او ذهن تو را هشیار خواسته با تو دشمنی نداشته.تعبیر ها در صورتی عوض می شوند که چشم ها را بشویی و جور دیگر ببینی.
به خاطر روح بزرگت بهت تبریک می گم نمی دونم چرا اون دوست عزیزت چنین نظری داده اما انتقاد پذیری روح والایی میخوادکه تو داری
راستی کامنت خضوضیت رو تازه خوندم برای همه مشکلاتی که مطرح کرده بودی متاسفم و از خدای بزرگ میخوام که برای تحمل این شرایط بهت صبر بده و بدون که همیشه یکی هست البته اگه قابل باشم... که شاید بتونه در لحظه های تنهایی سنگ صبورت باشه ...دوستت دارم