نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نوع جدید مشکل

دیگه این مدلش را ندیده بودم.دخترک اومده تو اتاقم میگه خانوم شما مشاوره هم می کنین/میگم گاهی اوقات.میاد می نشینه و میگه: 

افسرده بودم 

دل شکسته بودم 

باهاش آشنا شدم 

مشاوره میکرد 

مدرک تحصیلی نداشت 

یا ارائه نداد 

معتقد بود این ها کاغذ پاره هایی بیش نیستند 

تو چمن ها 

تو اتاق 

تو گنجه 

تو تاقچه 

هر جا شما فکرش را بکنید 

برای ماها صحبت میکرد 

گروهی تک تک 

خلاصه منی که از مردا منزجر بودم 

مث بره رام در پی اش می رفتم 

ولی یه هفته پیش گفت دیگه نمی تونم 

کار مهمی برام پیش اوده 

خلا وجودش داره دیوونه ام میکنه 

من تو این شهر غریب بودم 

فضای خوابگاه برام پر فشار بود 

او زندگی را برام آسون کرده بود 

چگونه نبودنش را تو زندگیم بپذیرم 

گفته تا اطلاع ثانوی به هیچ وجه نمی تونه باهامون مشاوره داشته باشه 

منی که دو سال داروی فلوکسی تین واسه افسردگیم میخوردم را بی نیاز از دارو کرده بود 

مزد کارش را هم نمی گرفت 

من به مدت یک سال مطلقا دارو نخوردم 

عنقریب دیوانه میشم 

اگر نفسش به نفسم نرسه باید باز هم دارو بخورم 

شما بگین چه کنم؟ 

تا دو ساعت داشت با من حرف میزد و اعتراض میکرد و غرو لند 

بهش گفتم پاشو برو 

اگر این بحث ها که باهات داشتم نتیجه نداد به روانپزشک مراجعه کن و دوباره درخواست تجویز داروی فلوکسی تین بکن 

یک سال علاف شدی 

مشاوره هاش برات مفید نبوده 

دم رفتن گفت خانوم پیش خودمون بمونه ها 

من دختری خوزستانی و از خانواده آبرومندی هستم

نظرات 1 + ارسال نظر
مریم گلیییی دوشنبه 20 آبان‌ماه سال 1387 ساعت 07:02 ق.ظ http://zendegiyeman1361.blogfa.com

مامان مهربونم شما هر وقت اومدین قدم روی چشم ما گذاشتین. خوشحالمون می‌کنین. حالا کی می‌خواین بیاین؟ منتظرتون بمونم یا نه؟ دوستت دارم مامان گلم...
زود بیاین تا با هم بریم علی‌بن‌مهزیار و دعا کنیم...
دخمل کوچولوی شما مریم گلیییی از اهواز...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد