به نام خدا
در جاده ای کوهستانی در حرکت هستید . سوار ماشین به پیش می روید .
1- خود را در چه ماشینی می بینید ؟
حالا به مکانی می رسید که کلیدی بر روی زمین افتاده
2- جنس کلید از چی و به چه رنگی است ؟
3- آیا کلید را بر می دارید ؟
حالا همان طور که به راه خود ادامه می دهید و به پیش می روید تا به یک کوزه می رسید .
4- کوزه به چه اندازه است ؟
5- در کوزه چه وجود دارد ؟
6- با کوزه چه می کنید ؟ آن را بر می دارید ؟
حالا در همان جاده ادامه راه داده و پیش می روید و به آسمان نگاه می کنید .
7- آسمان چگونه و به چه رنگی است ؟
8- کوتاه – بلند ؟
9- سر به فلک کشیده ؟
10- به چه رنگی هست ؟
به محلی می رسید که خانه ای قرار دارد، آن خانه چطور است ؟
11- لوکس ؟
12- کلبه مانند ؟
به درون می روید ؛ درون چگونه است ؟
حالا آن طرف خانه محلی است که آب در آن دیده می شود؛ آن محل را چطور می بینید :
13- مرداب ؟
14- استخر ؟
15- رود؟
16- عمق آن چه مقدار است ؟
17- زلال است یا نه ؟
حیوانی لب آب نشسته
18- چه حیوانی را میبینید ؟
19- نسبت به آن حیوان چه احساسی دارید ؟
بعد از آنجا به دیواری می رسید که اینطرف را از آنطرف کاملا جدا ساخته :
20- ارتفاع دیوار چقدر است ؟ (کوتاه – بلند – متوسط)
پشت دیوار فضای دیگری است ؛ آن فضا را چگونه می بینید :
سبز ؟ زرد؟ زیبا و مطلوب؟ ناخوشایند؟
جواب :
نوع ماشین می تواند نمایانگره آمال شما باشد .
کلید روحیات شما را که ساده ، نو ،تازه ، قدیمی ، سنتی و یا مدرن و غیره نشان می دهد.
برداشتن کلید نشانه نیاز فرد به تملک اشیا است و وابستگی به مسایل دنیوی.
کوزه علامت دوستی است؛ برداشتن کوزه می تواند علاقه به تداوم دوستی باشد و جنس و درون کوزه نگرش شما به دوستی است .
آسمان = روحیه شما به زندگی با شفاف دیدن یا ابری بودن و رنگ آسمان نمایان می شود.
درختان اطراف جاده = اگر درختان انبوه باشند، نشانه وجود مشکلات در زندگی از نظر شماست و اگر کوتاه باشد علامت قابل حل دیدن مشکلات و اگر سر به فلک کشیده عدم توانایی برای حل مشکلات به تنهایی می باشند.
خانه روحیه شما و حالات ساده زیستی و یا نیاز به چشم و هم چشمی را در شما نشان می دهد .
آب = نشانه روابط عاطفی و عشقی و عمق پاکی و زلالی و یا ...
حیوان = علامت همسر و خصوصیات و نگرش شما به همسر است .
دیوار = آمادگی عبور از زندگی به دنیای دیگر در شماست .
آنطرف = جهان دیگر است و نوع نگرش شما به آن جهان .
حدس بزنید این مشخصات چه کشوری است 30میلیون فقیر،12 میلیون بیکار، 6 میلیون معتاد، 600 هزار زن تن فروش ؛ 15 میلیون بیمار روانى ، یک میلیون کودک کارگر ،یک و نیم میلیون محروم از تحصیل،8 میلیون بیسواد، 220 هزار نابغه فرارى با 35 تریلیون و200 میلیارد تومان خسارت ناشى از فرارمغز ها، 500 هزار تصادف در سال، 60 هزار بیمار ایدزی، سن بزهکاری زیر 10 سال، کف سنی فحشا 13 سال، و کف سنی اعتیاد 13 سال و... این ویرانه ایران است با میلیاردها میلیارد دلار سرمایه.
مرقوم داشته اید ( کوزه) علامت دوستی است!!!..
اگر قرار باشد تعارف کنیم باید گفت به به ! واما اگر باید تبادل نظر داشته باشیم باید از اینکه یک مربی و حتما یک معلم بجای طرح مسائل ویرانگر اجتماعی و این همه رویداد های تلخ و اثر گذار- به آب و آسمان و کوزه و ...و... می پردازد - سرا پا تعجب کرد و پرسید - چرا ؟ ۰
راستی .. ما از چه چیزی داریم فرار میکنیم؟؟.. چرا سعی داریم خودمان را بخواب بزنیم؟ ترس و وحشت مان از چیست - کیست ؟ - پس حس انسان دوستی . علاقمندی و ارزش وجود ، را باید گذاشت در کوزه؟؟
اگر این طور است ... پس مربی بودن و معلم شدن بهانه و صد درصد خطاست!
نگاه کنیم به همین خبر - ببینم باین درد بزرگ پرداختن دلیل بر ارزش وجودی مان نیست؟؟؟
{{{{ هر جا که می روی ، وارد هر سایتی که می شوی ، اس ام اس های هر موبایلی را که چک می کنی - چه پسر و چه دختر - جوکهایی را می بینی که تجاوز جنسی به یک کودک را دست مایه نشاط و خنده و انبساط خاطر مخاطبینش قرار داده است . با یک چنین بستر سازی های روانی ، قباحت زورگیری کردن و فریب دادن بچه ها و تجاوز حنسی به آنها در ایران از بین رفته است " یه روز قزوینی ... " و پشت بند هر جوکی هم بچه ای است که محور یک تجاوز جنسی بامزه و خنده دار! شده است .. به بچه ها در ایران تجاوز جنسی می شود . کار به جایی رسیده است که خانواده ها از باز شدن درب حیاط منرلشان وحشت دارند . حتی خویشان و کسان کودک هم به او تجاوز جنسی می کنند . جامعه ایران تا خرخره غرق در مرداب و لجنزار تجاوز جنسی به بچه های خردسال شده است ...هزاران نفر در نمایشگاه بین المللی تهران صحنهء آزار و اذیت جنسی کودکان را دیدند و کاری نکردند }}}}}
شرط کرده بودم - هیچوقت اینجا قدم نگذارم - دوباره عهد را شکستم - اما این بار منظور دارم ... میخواهم بدانم با کی و با چی طرفم.....!
ایمیلم را که چک می کنم پر است از مطالب ناخواسته . تبلیغاتی عجیب و غریب از وبیسایتهایی عجیب و غریبتر . از همه جالبتر " آخرین جوکها و اس ام اس ها .. " و وقتی که می خوانی تازه می فهمی مطالبشان از چه اذهان بیماری برخاسته اند و بر چه دلهای متعفنی می نشینند " یه روز قزوینی ... " و پشت بند هر جوکی هم بچه ای است که محور یک تجاوز جنسی بامزه و خنده دار! شده است . بعد از قریب به شش سال که به ایران رفته بودم وحشت کردم از نوع نگاهی که غالب پسران و مردان جوان به بچه ها داشتند . ممنوعیت رابطه میان دو جنس مونث و مذکر در ایران و پیاده کردن سیستم حاکم بر صومعه های اروپای قرون وسطی در کشورمان ، غلیان جنسی پسران را به همجنسان خودشان متمایل کرده و البته راه کم خطرتر و سهل الوصولترش تجاوز جنسی به بچه هاست . قباحت مسرت بردن از خواندن و شنیدن ماجراهای تجاوز جنسی به کودکان در ایران از بین رفته و حتی دختران هم به جرگه ارسال کنندگان و دریافت کنندگان روزانه اس ام اس ها و جوکهایی پیوسته اند که نقش ثابتشان را یک قروینی و یک بچه ایفا می کنند و صدای شلیک قهقه است که در همه جا بلند می شود از شنیدن داستان تجاوز جنسی به یک کودک . روزنامه ها دائما از " تعرض " به کودکان می نویسند . یعنی چه تعرض؟ اسم تجاوز جنسی را گذاشته اند تعرض و اخیرا هم می گویند کودک آزاری . این کلمات بار معنایی و عمق و شدت و حجم زشتی و پستی و رذالت فعل تجاوز جنسی را کاهش می دهد و قباحتش را کمرنگ می کند . به بچه ها در ایران تجاوز جنسی می شود . کار به جایی رسیده است که خانواده ها از باز شدن درب حیاط منرلشان وحشت دارند . حتی خویشان و کسان کودک هم به او تجاوز جنسی می کنند . جامعه ایران تا خرخره غرق در مرداب و لجنزار تجاوز جنسی به بچه های خردسال شده است . هر جا که می روی ، وارد هر سایتی که می شوی ، اس ام اس های هر موبایلی را که چک می کنی - چه پسر و چه دختر - جوکهایی را می بینی که تجاوز جنسی به یک کودک را دست مایه نشاط و خنده و انبساط خاطر مخاطبینش قرار داده است
با یک چنین بستر سازی های روانی ، قباحت زورگیری کردن و فریب دادن بچه ها و تجاوز حنسی به آنها در ایران از بین رفته است . چند وقت پیش داشتم وبلاگ یک پسر بچه دوازده - سیزده ساله را می خواندنم . نوشته بود که " همراه با همکلاسی هایم و خانم معلممان به دیدار نمایشگاه کتاب رفتیم ولی همه ما را اذیت می کردند . یکی از لپها و کمرمان نیشگون می گرفت ، یکی ما را ناگهان در بغل می گرفت و فشار می داد و بعضی ها هم به زور همه جای ما را می بوسیدند .." این صحنه ای بوده که روز روشن و در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران و در مقابل چشمان هزاران نفر رخداده است . بچه بیچاره نوشته بود که خانم معلممان ترسید و ما را فورا سوار مینی بوس کرد و برگرداند . شما تصورش را بکنید ، در پیشرفته ترین شهر ایران (تهران) میان پیشرفته ترین مردم ایران (اهل مطالعه و کتابخوان) در روشنفکرانه ترین محیط (نمایشگاه کتاب) در مقدس ترین مکان (مصلی تهران) و در روز روشن و در مقابل چشم هزاران نفر دیگر ، جماعتی از اهل کتاب و باسواد کشور ما می خواسته اند به بچه های خردسال تجاوز جنسی کنند و هیچ کس هم متعرض آنها نشده است . وقتی که تهرانمان این باشد پس وای به حال بچه های خردسال و بدبخت و بی پناهمان در محرومترین و دور افتاده ترین شهرها و نقاط کشور . چنین مملکتی دیگر امنیت ندارد . اکثریت مطلق مردم ایران کما بیش یا خیال تجاوز جنسی به بچه را در سر می پرورانند و یا اینکه از شنیدن داستانش لذت می برند و می خندند . در ممالک مترقی ، بیان یکی از این جوکهای روزانه ای که ما در همه جا می خوانیم و دریافت می کنیم و می خندیم ، کافیست تا گوینده و یا نویسنده اش را برای دوازده سال پشت میله های زندان بیندازد و شنونده اش را نیز شرمسار و بدنام کند . اما در کشور ما چه؟ مردم و قانون ، کودکان را بی پناه و آسیب پذیر به حال خود رها کرده اند . بچه ها در ایران امنیت روانی ندارند . وضعیت کودکان ایران را که با همسن و سالانشان در کشورهای پیشرفته مقایسه می کنم ، آه از نهادم بر می خیزد و عمق مظلومیت و بی پناهی شان را بیشتر احساس می کنم
با معیارهای اخلاقی و قانونی که در جوامع مترقی وجود دارد و ملل متمدن دنیا به آن پایبندند ، غالب ما ایرانی ها یا مرتکب خشونت روحی و جسمی علیه کودکان می شویم و یا اینکه اساسا متجاوز جنسی به کودک - پدوفیل - هستیم و یا اینکه دست کم در مقابل رخ دادنشان بی تفاوتیم . کما اینکه هزاران نفر در نمایشگاه بین المللی تهران صحنهء آزار و اذیت جنسی کودکان را دیدند و کاری نکردند . این بچه ها که قربانی تجاوز و رفتار جنسی علیه خود هستند با روحیه ای زخمی و در هم شکسته بزرگ می شوند و بعدها - و ناخواسته - در همان "چرخهء کودک آزار و متجاوز پرور " جامعهء ایران سقوط می کنند و در بزرگسالی شان همانی می شوند که خود در کودکی قربانی اش بوده اند و از دیدنش وحشت داشتند . کشور ما و جامعهء ما محیطی امن و آرام برای رشد روح و احساس و عمل تجاوز جنسی به کودکان معصوم و بی پناه شده است و تعفن این محیط فاسد و این منجلاب اخلاقی روز به روز گسترش می یابد و برای متوقف کردنش نیز هیچ امیدی به هیچ جایی نیست .