یادم افتاد به شهلا.شوهر و دو بچه داشت.و به این علت در بخش روان بستری شده بود که مزاحم مرد همسایه شده بود.شوهرش هم چاره ای نداشت.نمی توانست مانعش شود.همه تو بخش از رفتار شوهرش در عجب بودند.که چگونه عکس العملی در برابر رفتار مزاحمت آمیز آشکار همسرش نشان نمی ده.شهلا عاشق مرد همسایه شده بود(مرغ همسایه غاز است).
پرستاران بخش هر کدام حدسی میزدند.یکی میگفت حتما چون همسر شهلا به قشنگی مرد همسایه نیست.یکی میگفت شاید چون همسر شهلا نقش همسری را خوب ایفا نمی کند.یکی میگفت نکند مرد همسایه در قدیم از خواستگاران شهلا بوده ولی همه این حرفا را خانم دکتر نیره مظفری روان پزشک بخش ،رد میکرد و میگفت عاشق شدن هر کس به دلیل.....است و هیچ ربطی به مرد همسایه و شوهر شهلا و حتی خود شهلا ندارد.تمام حدسیات ما رد می شد و ما آخر متوجه نمی شدیم چرا دوست داریم علل رفتار بیمارن خود را جستجو کنیم.
این بار ویدا دچار مشکل شده.به هر طریق ممکن سعی داشته بردیا پسر جوان همسایه شان واقع در
(۱)
نویسنده: ..جمعه 13 اردیبهشت1387 ساعت: 0:3(۱) behesht
(پنجشنبه 12 اردیبهشت1387 ساعت: 9:0دیگه از ما یادی نمی کنید.شکرآب شده؟میانه تان با ما؟دلتنگ حضورتان هستیم)
(۲) ۲۶ بهمن ۸۶ -بهشت!
نازنین دوست من فاطمه ُشنیده ام بچه محل وبلاگ نچاق اومده وبلاگت و نظر شان را اظهار کرده.بچه محل منو پرواز نده بذار بیاد و هرچند در مخالفت حرفش را بزنه.او همیشه تو وبلاگ من هم با امضاء پیر نظراتش را میذاره.میگه مسلمونم میگه منم مثل شما و خیلی های دیگه صداقت و راستی و درستی و وقاغر ومتانت را دوست دارم.داره تلاش خودش را میکنه تا من و تو وبعضی دیگر را زر ناب کنه.بذار تلاش کنه.جوابش را هم دادی که.شاید بازم مشتری وبلاگت بشه.بحث کردن را مقدمه به حقیقت رسیدن میدونه.همین جواب دادن تو باعث میشه بازهم بیاد و ....}}}
(۲)
دوشنبه 14 اسفند1385 ساعت: 13:37 توسط:بهشت
با سلام خدمت دوست قدیم(قدمت =پنج ساله)
یاد اون روزایی به خیر که من از آیات قرآن برای صحبت کردن هام چاشنی ......منشی نگرفته ام تازگی ها یاد گذشته ها کرده ام.تغییر کردن خلق من علامت نوع شخصیتم است.آدمایی با شخصیتی مثل من بذله گو دارای نوسان خلق نمایشی خود شیفته گرم و پر صحبت هستند.حالا اگر این شخصیت را برای خودم تصور کرده ام چون
آدم یاده سریال یوسف و زلیخا می افته!