برایم اس ام اس ارسال شده
عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن رفت
من هم به ذهنم رسید بگویم
صد شکر که بعضی های شما دوست من هستید
و صد حیف که دوستانی را از دست دادم
صد شکر که این تجارب را در اثر سختی کشیدن ها پیدا کردم و صد حیف که زمان هایم را از دست دادم
صد شکر که به یقین هایی رسیدم و صد حیف که...
صد شکر ...
وصد حیف که...
راستی چه شکر هایی دارید بکنید و چه افسوس هایی می خورید؟
زندگی صحنه ای از شکر ها و افسوس هاست
از جوانی و نشاط خود از امید هایی که از دست تان رفت از اعتماد هایی که سلب شد از
توانایی ها از فرصت هایی که از دست تان رفت اگر افسوس خوردید فورا به خاطر آورید شکر هایی جاش هنوز باقیه
خب و اما موضوع جالب
تو وبلاگ آقای دکتر مجید میتونی بخونیدش
و اما کابوس دیشب من
دیشب خود را در خواب در آرشیو مجلات قدیمی در حال یافتن زندگی نامه یه شخصیت دیدم چه مجلات خاک آلوده ایی بودند که من با اشتیاق زیر و رو می کردم
و اما " دیروز را چگونه گذراندید" امروز
دیروز روز خوشی بود
عید بود در کنار مادر بودم برای رضای مادر گام بر داشتم
و عینهو بچگی ها
مامان منو حموم کرد
دلش میخواست ساکت بمونم و اجازه بدم تمیزم کنه.
هر چه از ایشون خواستم مراقب سلامت خود باشند و خود را خسته نکنند قبول نکردند مث یه موش منو کاملا شستند از فرق سر تا نوک ناخن منو سابیدند و برق انداختند.خستگی براشون خوب نبود ولیکن فکر می کردند من آنقدر کثیفم که با آب کوثر هم تطهیر نمیشم.هی آب می ریختند میسابیدند از اول دوباره.خلاصه با سدر و کافور و شامپو و صابون و آب معجزه آفریدند.دیشب را در حالی تا به صبح رسوندم که مث موش آب کشیده چلونده شده بودم