نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

یک پرستار دلسوز

آقای رضایی همکار ما شبها با خانمش میروند پیاده روی تا لاغر شوند  برای سلامتی بنا به توصیه مشاور سلمت شون.

میفرمایند  وقتی شبها می بینم مردم رو چمن های پارک نشسته اند و بچه هاشو ن را با خیال راحت تو چمن رها کرده اند پشتم می لرزه میگم :شبها این چمن ها  جایگاه تزریق معتاد های تزریقی است و سرنگ حتما  آلوده شان را اینجا رها می کنند چه اطمینانی دارید که فرزندان تان  را رها میکنید بدود بیفتد و... خودها تان که اینجاها می نشینید  زیر حصیر تان یکی از همین سرنگ هاست.

مردم خوششان نمیاد (عیش شان منقص میشه)چرا که مانع لذت بردن شان میشوم سگرمه ها را تو هم میکشند اخم و ...و شاید تو ذهن شان یه فحشی هم نثار میکنند ولی  مگر نه آنکه احتیاط شرط عقله؟البته  کم کم می پذیرند و تشکر هم می کنند ولی کار من این شده که

با خود میاندیشم چه مسئولیت پذیر و انسان

کاش همه ما ها .....

این دوست روزی به من پیشنهاد تبادل لینک داد به او سر بزنید و از او اجوال بپرسید شاید ...

اینم یه دانشجوی مامایی فعال که ترم آینده با من کلاس درس داره

اینم مطلبی از وبلاگ دومان

امام یتیمان کجاست تا داغ جفابر پبکر یتیم را ببیند!!!

شک یتیم عرش خدا را می لرزاند اگر ایمان در دل کسی باشد و در سایه حکومت اسلامی چنین فاجعه ای را ببیند  و امشب خواب  راحت بر دیدگانش برود جا دارد در خلوص ایمان خود شک کند .

پس جناب مسئولین و دولت مردان! اگر شده قهوه هم بخورید تا خوابتان نبرد این کار را بکنید تا باور مثل منی ترک برندارد  ...

 

در «مرکز نگهداری کودکان مهر زنجان»؛

فاجعه‌ی دردناک داغ ‌گذاشتن بر بدن سه کودک یتیم و سکوت مسوولان!

این فاجعه از چنان اهمیتی برخوردار است که ضرورت دارد برای بررسی و رسیدگی به آن یک کمیته‌ی حقیقت‌یاب که در آن مطبوعات و دیگر رسانه‌های خبری نیز حضور داشته باشند تشکیل و بعد از کشف حقیقت، پاسخ قانع‌کننده‌ای به افکار عمومی داده شود.

رحمت‌اله بیگدلی: اخیراً یکی از بانوان محترم و علاقه‌مند به کارهای خیرخواهانه که در انجمن‌های خیریه‌‌ی متعددی فعالیت دارد و سال‌هاست که در انجمن‌های خیریه و همچنین دانشگاه با بنده همکار بوده است، با مراجعه‌ی به این‌جانب خبر از وقوع حادثه‌ی اسفناکی در خصوص سه نفر از کودکان یتیم تحت سرپرستی سازمان بهزیستی در «مرکز نگهداری کودکان مهر زنجان»، واقع در خیابان دانشسرا، جنب انبار گندم داد. 

ابتدا برای این‌جانب باور کردنی نبود، ولی با توجه به شناختی که از این بانوی محترم داشتم در صدد تحقیق در این زمینه برآمدم و با کمال تأسف به طور مستند، اطلاع حاصل کردم که بر روی بدن سه نفر از کودکان یتیم این مرکز به نام‌های زهرا، مریم و محمدمهدی داغ گذاشته شده است. بعد از تلاش بسیار موفق به تهیه‌ی عکس از بدن مجروح این کودکان شدم که در این عکس‌ها به وضوح مشاهده می‌شود که بر اثر
داغی که بر بدن این کودکان گذاشته شده، صورت زهرا و پای مریم و گردن محمدمهدی سوخته شده است!

بعد از مشاهده‌ی این عکس‌ها چندین روز به شدت ناراحت بودم و روز و شب را با ناراحتی و حزن و اندوه شدید سپری می‌کردم. ابتدا قصد داشتم که فقط از طریق مراجع قانونی به پیگیری موضوع بپردازم، ولی به هنگام مطالعه در منابع اسلامی در خصوص رعایت حقوق یتیمان، در نهج‌البلاغه به خطبه‌ی معروف علی(ع) برخوردم که در شأن نزول آن آورده‌اند: «روزی به آن حضرت خبر دادند که عده‌ای از طرف معاویه به شهر«انبار» واقع در مرز عراق و شام، حمله کرده و مرتکب جنایاتی شده‌اند. امام(ع) با حال غضبناک آن‌چنان که دامن عبایش به زمین کشیده می‌شد از کوفه خارج شد تا به‏«نخیله‏»که منزلگاهى نزدیک کوفه بود رسید، و بر روى تپه‏اى ایستاد و در اجتماع مردم این خطبه را خواند: «به من خبر رسیده که یکى از مهاجمان به خانه‌ی زنی مسلمان و زنی

در صدد تحقیق در این زمینه برآمدم و با کمال تأسف به طور مستند، اطلاع حاصل کردم که بر روی بدن سه نفر از کودکان یتیم این مرکز به نام‌های زهرا، مریم و محمدمهدی داغ گذاشته شده است. بعد از تلاش بسیار موفق به تهیه‌ی عکس از بدن مجروح این کودکان شدم
غیرمسلمان که در پناه ‏اسلام جان و مالش محفوظ بوده وارد شده و خلخال و دستبند، گردنبند، و گوشواره‏هاى آنان را از تن‏شان بیرون آورده است...در حالى که هیچ وسیله‏اى براى دفاع جز گریه و التماس کردن نداشته‏اند،... حال اگر به خاطر این حادثه مسلمانى از روى تأسف بمیرد ملامت نخواهد شد، و از نظر من‏سزاوار و شایسته است!»

از این مواجهه‌ی علی(ع) چنین بر می‌آید که حکومت در قبال جان و مال همه‌ی شهروندان جامعه‌ی اسلامی اعم از مسلمان و غیرمسلمان مسؤول است و باید پاسخگوی تعدی نه تنها به جان، بلکه به مال یک زن یهودی در مرزهای وطن اسلامی نیز باشد. علی(ع) معتقد است که اگر به خاطر ربوده شدن جواهرات یک زن یهودی تحت حمایت حکومت اسلامی، یک مسلمان از شدت ناراحتی بمیرد سزاوار و شایسته است.

یقیناً جسم و جان سه کودک یتیم و مسلمان، کمتر از جواهرات یک زن یهودی نیست و باید در صورت هر گونه تعدی به آن، مسؤولان مربوطه پاسخگو باشند. از این رو تصمیم گرفتم که این عکس‌ها را در هفته‌نامه‌ی بهار زنجان منتشر کنم تا شاید اطلاع افکار عمومی و حساسیت آن‌ها مانع وقوع حوادث مشابه در آینده شود و مسؤولان استان و کشور احساس مسؤولیت کنند و در صدد پاسخگویی بر آیند. اما با کمال تأسف بعد از گذشت یک هفته از انتشار این خبر کوچک‌ترین اقدامی از سوی مقامات استان به منظور پاسخگویی در قبال این فاجعه‌ی دردناک انجام نشده است.
...
حال با توجه به سکوت مقامات استان اعم از استاندار، فرماندار زنجان، مدیرکل بهزیستی و دیگر مقامات مسؤول در قبال این فاجعه‌ی دردناک،
از عالی‌ترین مسؤولان کشور انتظار می‌رود که با نهایت دقت این موضوع را بررسی کنند و به افکار عمومی پاسخ دهند که چرا در حیطه‌ی مدیریتی مسؤولان استان زنجان چنین فاجعه‌ای رخ داده است؟ 

این فاجعه از چنان اهمیتی برخوردار است که ضرورت دارد برای بررسی و رسیدگی به آن یک کمیته‌ی حقیقت‌یاب که در آن مطبوعات و دیگر رسانه‌های خبری نیز حضور داشته باشند تشکیل و بعد از کشف حقیقت، پاسخ قانع‌کننده‌ای به افکار عمومی داده شود. همچنین از ائمه‌ی جمعه که در باره‌ی بسیاری از مسائل بسیار کوچک و ساده موضعگیری می‌کنند انتظار می‌رود که در خطبه‌های نمازجمعه به این موضوع مهم بپردازند و خواستار رسیدگی به آن شوند. باور کنیم که اگر امام جمعه‌ای به هنگام خواندن خطبه‌های نمازجمعه از شدت درد و ناراحتی در قبال این فاجعه، عمامه بر زمین بکوبد و برآورد شایسته‌ی ملامت نخواهد بود، بلکه این عمل او سزاوار و شایسته‌ی تمجید خواهد بود.
نظرات 4 + ارسال نظر
مریم گلیییی دوشنبه 7 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:19 ب.ظ http://zendegiyeman1361.blogfa.com

خوش به حال اون دانشجوی مامایی که با شما کلاس داره. کاش من به جاش بودم..
دوستت دارم مامان گلم..
دخمل کوچولوی شما مریم گلیییی از اهواز..

مریم گلیییی سه‌شنبه 8 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:12 ب.ظ http://zendegiyeman1361.blogfa.com

مرسی بخاطر لطفی که در حقم کردین. ممنون و سپاسگذارم...
دارم می‌رم. باز هم سفارش به داداش برای دعا یادتون نره. مواظب به سلامتی خودتون باشید. قول می‌دم بهتون زنگ بزنم.
دوستت دارم مامان گلم..
دخمل کوچولوی شما مریم گلیییی از اهواز...

فرشته پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:05 ق.ظ http://sepantaa.blogfa.com

سلام. از اون مطلب [بخشش] که سمت چپ وبلاگت بود استفاده کردم. مرسیییییییییییی

علی دوشنبه 14 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:04 ق.ظ http://www.alisalar.blogsky.com

سلام:
ممنون که به وب لاگ من سر زدید
ابتدا به سایت www.webgozar.com بروید و عضو شوید
بعد کدی را که به شما می دهد در وبلاگ خود قرار داده از آن به بعد می توانی کلیه آمارهایی که می خواهی را بدست آوری

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد