وب لاگ این پسر با نمک را که به من میگه خاله جون بخونید و به من در تشویق او به نوشتن آفرین بگویید.دانشجوی کارشناس ارشدی که آرزو داشت نویسنده شود و کار
قصههای من:
گرگ قسمت اول
گرگ قسمت دوم
موش کور
باغبان
جزیره
آتشفشان
کرم ابریشم
توپ
خود را از کودکی شروع کرد ولی تا به امروز برای نویسنده شدن آموزشگاه نرفته.این پسر جوان از معدود پسران خوبیست که من می شناسم.اگر عکس دوران کودکیش را خواستید خبرم کنید .او مشوق من در نوشتن تو این وبلاگ است.خودش یک سال پیش از من این وبلاگ را زده و هرگز تو بوق و کرنا نکرده که مینویسه.از شهرت خوشش نمیاد.عجیب صبورُ،عجیب مصممُ ُعجیب بذله گوست.
شاید چون اولین روزهای زبان باز کردنش را با دایی مرحوم من گذرانده است.
خودش میگه:
دچار یک مشکلی شدم! یادم میره بلاگ دارم! البته گیرم که یادم بود، باز هم چیز چندانی برای نوشتن نداشتم.
سلام. وبلاگ خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی قشنگی داری .اگه می خوای تو قرعه کشی سایت ما برنده شی یه سری هم به ما بزن ، ضرر نمی کنی ها.
www.persiansignal.com/fa
فقط میگم دوستت دارم مامان گلم...
مریم گلییی از اهواز...
از شما به خاطر نظرتان ممنونم.