بعضی دانشجویان از من یه سوآلی را همیشه دارند.
خانم اگر جسارت نباشه میشه بگین چگونه با همسرتان آشنا شدید؟
زندگی خانوادگی تون چطوره؟مسلم است جواب دادن به چنین سوآل دانشجویان یعنی از زندگی خصوصی گفتن و برای یک معلم که باید الگو باشد صحیح نیست.ولی اینکه این سوآل برای دانشجویان یا خواننده های وبلاگ مون پیش بیاید عجیب نیست.ما همه کسانی را که می پسندیم از هر لحاظ مورد بررسی قرار میدیم به قول پرسنل پرستاری بیمارستان همه چیزشون را چک می کنیم مبادا به تکیه گاهی سست تکیه کنیم.از آنجا که پاسخ دادن به اینگونه سوآلات بدون اجازه همسرمان صحیح نیست اکثر ماها از پاسخ دادن طفره می رویم ولیکن همیشه تو زندگی سعی کرده ام طوری رفتار کنم که خجل نباشم.
دیروز همسرم داشت به پسرش میگفت این مامانت این جوری(و نشون میداد)رویش را میگرفت مبادا کسی ببیندش.
و پسرم میخنده میگه مامان من هم یه دختری...........ومن میگم هر گردی گردو نیست پسرم.
به دانشجویان میگم این سوآلات جنبه فضولی داره سعی کنید احترام خودتان را نگه دارید و پرسش نکنید ولیکن برای خودم هم چنین سوآلاتی پیش میاد.آیا آدمایی را که می شناسیم ازشون در این باره سوآل کردیم؟و یا تحقیقاتی درباره شون انجام دادیم؟این خیلی مهمه.آدما موقع ازدواج شون چگونه انتخاب کرده اند.و کدامین نوع انتخاب کردن را باید پیروی کنیم؟آیا خود طرحی نو در آندازیم؟مثلا ما یه دوستی داریم که واسه شادی دل مامانش با فرزند خاله اش ازدواج کرده و الان هم هیچ گلایه و شکایتی از همسرش نداره فقط فرزندشان مبتلا به یک بیماری ارثی شده که خودش به شدت رد میکنه.یه دوست ما بنا به مصلحت خانوادگی شون برای رخ دادن یه واقعه که ذائقه خانواده را عوض کنه ازدواج کرده.یه دوست دیگر مان چون میخواسته از گذراندن طرح نیروی انسانی معاف شود و پیش دل مامان جونش بماند به اولین خواستگارش جواب داده.یکی دیگر از دوستان مون به این دلیل ازدواج کرده که اگر بخواد صبر کنه سبک سنگین کنه سد راه خواهر برادران دیگه اش میشه و ممکنه چیزهایی را که میخواد به دست بیاره یه چیزای مهم تر را از دست میده.یه دوست ما به این دلیل ازدواج کرد با مردی پانزده سال مسن تر که دنبال همسر پزشک اونم رئیس دانشگاه می گشت.یکی دیگه چون خواب نما شده بود که چنین مردی فردا برای خواستگاری تو میاد یکی دیگه چون سال ها با پسر عموی جوان خود حرف زده بود و با هم برنامه آینده زندگی شون را ترسیم کرده بودندبه تعداد سر انگشتان دست(اثر انگشت که متفاوته )شکل انتخاب همسر وجود داره
راستی شما چه معیار هایی برای ازدواج تان داشتید؟
و چگونه با همسرتان آشنا شدین؟
اینو بخونید
هر کسی را ببینم میگم: به من بگو چی شد تونستی اعتماد کنی و ازدواج کنی؟
به مهرنوش هم گفتم یعنی سوآلم را از مهر نوش هم پرسیدم.نمیدونم چرا میخنده و بعد جواب میده.
میگه: رضا تو دانشگاه منو دید اومد جلو و به من گفت در ضمن من یه کاری هم با شما داشتم.
میگم :خب
میگه :من فکر نمی کردم کاری که با من داره پیشنهاد ازدواج دادنه آخه ظاهرش نشون نمیداد منو انتخاب کرده باشه یا پسندیده باشه
میگم :خوبه این شهامت رو داشته
میگه :من که تو این وادی ها نبودم چند بار که گفت گفتم باشه هر وقت فرصت داشتم میام تا ببینم چکار داشتید بعد از چندین بار بالاخره یه روز گفتم :؛امر تان چی بود ؟؛و اون وقت بود که او گفت راجع به ازدواجه که من گفتم باید از پدر ومادرم صلاح و مصلحت کنم
میگم یعنی خودت هیچ سوآلی نداشتی؟یا نپرسیدی؟
میگه :چرا خب
میگم :خب تا چه حد؟چه سوآلاتی؟
میگم اون تبریزی باشه تو اصفهانی این تفاوت فرهنگها مشکل هم ایجاد میکنه؟
میگه : نه به هر حال ما هر دو ایرانی هستیم صفاتی داشت و داره که ندیدم هم شهری های خودم داشته باشند و این منو مجذوبش میکنه.
بعد از مشکلاتی هم که احساس میکنه میگه
و از آنچه باعث تعجبش میشه نیز هم
واقعا چگونه آدما میتونند اعتماد کنند؟
اون عاملی که فصل الخطاب است چیه؟
راستش اولین و آخرین ملاک اینکه طرف مقابل شیزوفرنی مزمن یا امثال هم نداشته باشه. راحتت کنم کچل باشه ولی دیوونه نباشه!
ناشناس آشنا یه کم تند رفته ولی من منظورش رو می فهمم!
من فقط برام صداقت مهم بود و مردانگی! همین! چون عملا طرف مقابلم جز یه مدرک تحصیلی چیزی نداشت!!!! به خاطر همون ۲فاکتوری که گفتم و مشتقاتش،با همه چیزش ساختم و کمکش کردم و کشیدمش بالا!
هر کی هم ازم میپرسید چرا،میگفتم پاکه! همین کافیه!
می دونید آخرش چی تحویلم داد؟؟؟
دروغ،فریبکاری،خیانت،بی غیرتی و ....در آخر هم فرار!!!!! بعد از ۷ سال!
.
.
.
.
خوشحالم که بهترین! خیلی خوشحالم!
با تمام فاصله (عقیدتی) که میان من وشماست- اما چون براین باورم که هر انسان آزاده ای حق دارد آزادانه بهر چه و هر که که بخواهد تعلق خاطر پیدا کند و ایمان داشته باشد.....) همواره دوستی تان را ارج گذاشته و بدون آلودگی های موجود که کم هم نیستند- این دوستی را پاس داشته و متقابلا برخوردار بوده ام.
پس از این توضیح - که فکر میکنم بی هیچ مناسبتی ابراز میشود! - میخواستم تا در فرصتی مقدور این چند وبلاگ را که میدانم فیلتر شده هستند - شما نیز امتحان کنید و وضعیت شان را در کامنت ( خصوصی) در (دوستان دیرین) بنویسید .