نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

 

دارم غر غر می کنم.

حوصله ام سر رفته.

بدنم درد میکنه.

میخوام حالم خوب باشه و فراموش کنم تن هم دارم.

میخوام پرواز کنم اون بالا ها.

از نشستن رو زمین مث مرغ خانگی خسته شده ام.

از دانشجوها دور افتادم.

میترسم پریدن فراموشم بشه.

دوست ندارم مث روباه شل باشم.

   صبرم تموم شده.

           میخوام سالم باشم.

بیقرار شده ام.

خوشا به حال تان طوطی هایی که تو باغ ها آزادانه از درختی به درخت دیگر می پرید.

برای من چاره ای بیندیشید که اسیر قفس تنگ این بازرگانیم که طوطی سخنگو میخواد.

از اینکه فکر کنند تمارض میکنم بدم میاد.

خیالم ناراحته.

مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک

نظرات 3 + ارسال نظر
رضا یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:13 ق.ظ

نفرمائید! این حرفها کدومه این مثل ها چی چیه! خانوم رضوان قصه زندگی ما از این افکار نداره. آرزومند سلامتی شما هستم.
در ضمن چه کسی بهتر از بازرگان قدر طوطی شکر شکر داند و بس !

مریم گلیییی یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 07:58 ق.ظ http://zendegiyeman1361.blogfa.com

برای بدست آوردن سلامتیتون هر روز دست به دعا می‌شم. امیدوارم خدا قابل بدونه و دعاهامو مستجاب کنه.
دوستت دارم مامان گلم
دخمل کوچولوی شما مریم گلیییی از اهواز....

ماریا یکشنبه 5 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:08 ب.ظ http://negahekhodemani.blogfa.com/

الهی بگردم...انشااله خیلی خیلی زود سبک و سلامت...بادلی شاد به کارت ادامه می دی و به معنای واقعی پرواز میکنی...
برات خالصانه دعا می کنم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد