از مرکز دیابت زنگ زدند و درخواست کردند دوشنبه آینده با نوجوانان دیابتیک جلسه گروه درمانی داشته باشم.با کمال میل قبول کردم.شرح جلسه را خواهم نوشت سحر کوچولو ناراحته چرا باید بیمار باشه و تزریق روزانه انسولین داشته باشه.
بهشت
پنجشنبه 29 فروردینماه سال 1387 ساعت 10:46 ق.ظ
سلام سحر کوچولو که نی نی نمی تونه درک کنه اما من که ادم برزگم هم نمی تونم بیماری کودک را درک کنم چرا برای عبرت است یا نااگاهی ما ..راستی کار سختی دارین شما خسته نباشید
با این مقدمه در صدد تشریح واکاوی مقالات سلسه وار مدیر سایت تحلیلی و خبری استان آذربایجان غربی ( سایت آینا نیوز) هستیم که در هفته گذشته به نشر آن پرداخته و چون صرافی بی انصاف صورت مدیریت 5 ساله آقای جبار باقری مدیرکل جوان زندانها در استان آذربایجان غربی را خراشیده است .
سلام خوبید ؟ خانواده خوبند ؟ ممنونم که گاه به گاه احوالی می پرسید . حیف که حال و هوای جوانیگری را فراموش کرده و از آن دور شدم با مسافتهای طولانی ....... کاش بتوانیم برگردانیمش . پزیشن رسمی کسالت آور است . شادکام باشید
......
یکشنبه 1 اردیبهشتماه سال 1387 ساعت 11:10 ق.ظ
بنظر من یکی از بهترین و درستترین شناختها موقعی پیش میاد که بتونی با طرف مقابلت فیس تو فیس و صورت به صورت بشی. اگه یه کمی ریزبین باشی و یه کمی تمرین کرده باشی بخوبی میتونی از توی چشمها، به یه شناخت عمیقتر برسی. بنظر من چشم آدمها دروغ نمیگن. البته اگه طرفت توی این جنگل و زندگی وحشیانه، هنوز رگههایی از آدمیت توی وجودش باشه و این اجازه رو هم به تو بده که به عمق چشمهاش سفر کنی قطعاً با دنیایی از شگفتیها مواجه میشی. من خودم همیشه با نگاه آدمها تونستم ارتباط برقرار کنم. جنسیت و سن و سال و سواد و شاید حتی ملیتشون برام مهم نبوده. حس میکنم با نگاه میتونم دقیقتر آدمها رو بشناسم. نگاه آدمها از روح و روانشون سرچشمه میگیره. از تفکراتشون ناشی میشه. گره خورده به قلبشون. نگاه آدمها تیکهیی جدا شده از وجودشونه. حالا قرار نیست طرفت رو هم لخت و عور کنی و بذاری کنج دیوار و در حالیکه اون قلبش مثل کون مرغ میزنه، تو زل بزنی توی چشمهاش تا بفهمی میخواد بده یا نه! اون عملیات رو باید با تفاهم و رسیدن به یه حس و حال مشترک شروع کنی که خب حالا جاش توی این بحث نیست. پس باید تمرین کرد. باید جنس نگاه رو شناخت. باید بتونی اون اشعههای ماوراءایی رو لمس کنی. باید به انرژی چشمها اعتقاد داشته باشی. باید بتونی با نگاه سفر کنی. باید بتونی بدون هیچگونه تماسی به نگاهی وصل بشی و گره بخوری. بقول امروزیها باید بتونی کانکت بشی و به لایههای داخلی، به گنجینه اسرار، به قلب آدمها نفوذ کنی. بنظرم چشمها، آئینه درونی آدمها هستند. نگاه، اسکنی از تفکرات طرف مقابلته. چشمها دروغ نمیگن. من خودم در مقابل این جریان هیچ وقت جبهه نگرفتم و همیشه این اجازه رو به آدمهای مختلف دادم که از توی چشمهام حرفهای دلم و پیچ و خمهای ذهنم رو بخونند حالا دیگه این بستگی به مهارت اونها و مهم بودن جسم و روح و تفکرات و دیدگاه من برای اونها، داشته ولی چیزی رو که مطمئن هستم اینه که چشمها دروغ نمیگن.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
سلام
سحر کوچولو که نی نی نمی تونه درک کنه اما من که ادم برزگم هم نمی تونم بیماری کودک را درک کنم چرا برای عبرت است یا نااگاهی ما ..راستی کار سختی دارین شما خسته نباشید
خیلی سخته مریض باشی و هر روز آمپول تزریق کنی. اونم انسولین. ووووییییی درد داره خیلی زیاد... امیدوارم سحر کوچولو هر چه زودتر خوب بشه. برای سلامتیش دعا میکنم... دوستت دارم مامان گلم. مواظب به سلامتی خودتون باشین.
دخمل کوچولوی شما
مریم گلیییی از اهواز...
تکریم خدمت
واکاوی پریشان گویی یک روزنامه نگار پریشان خاطر
با این مقدمه در صدد تشریح واکاوی مقالات سلسه وار مدیر سایت تحلیلی و خبری استان آذربایجان غربی ( سایت آینا نیوز) هستیم که در هفته گذشته به نشر آن پرداخته و چون صرافی بی انصاف صورت مدیریت 5 ساله آقای جبار باقری مدیرکل جوان زندانها در استان آذربایجان غربی را خراشیده است .
سلام
خوبید ؟ خانواده خوبند ؟
ممنونم که گاه به گاه احوالی می پرسید .
حیف که حال و هوای جوانیگری را فراموش کرده و از آن دور شدم با مسافتهای طولانی ....... کاش بتوانیم برگردانیمش . پزیشن رسمی کسالت آور است .
شادکام باشید
بنظر من یکی از بهترین و درستترین شناختها موقعی پیش میاد که بتونی با طرف مقابلت فیس تو فیس و صورت به صورت بشی. اگه یه کمی ریزبین باشی و یه کمی تمرین کرده باشی بخوبی میتونی از توی چشمها، به یه شناخت عمیقتر برسی. بنظر من چشم آدمها دروغ نمیگن. البته اگه طرفت توی این جنگل و زندگی وحشیانه، هنوز رگههایی از آدمیت توی وجودش باشه و این اجازه رو هم به تو بده که به عمق چشمهاش سفر کنی قطعاً با دنیایی از شگفتیها مواجه میشی. من خودم همیشه با نگاه آدمها تونستم ارتباط برقرار کنم. جنسیت و سن و سال و سواد و شاید حتی ملیتشون برام مهم نبوده. حس میکنم با نگاه میتونم دقیقتر آدمها رو بشناسم. نگاه آدمها از روح و روانشون سرچشمه میگیره. از تفکراتشون ناشی میشه. گره خورده به قلبشون. نگاه آدمها تیکهیی جدا شده از وجودشونه. حالا قرار نیست طرفت رو هم لخت و عور کنی و بذاری کنج دیوار و در حالیکه اون قلبش مثل کون مرغ میزنه، تو زل بزنی توی چشمهاش تا بفهمی میخواد بده یا نه! اون عملیات رو باید با تفاهم و رسیدن به یه حس و حال مشترک شروع کنی که خب حالا جاش توی این بحث نیست.
پس باید تمرین کرد. باید جنس نگاه رو شناخت. باید بتونی اون اشعههای ماوراءایی رو لمس کنی. باید به انرژی چشمها اعتقاد داشته باشی. باید بتونی با نگاه سفر کنی. باید بتونی بدون هیچگونه تماسی به نگاهی وصل بشی و گره بخوری. بقول امروزیها باید بتونی کانکت بشی و به لایههای داخلی، به گنجینه اسرار، به قلب آدمها نفوذ کنی. بنظرم چشمها، آئینه درونی آدمها هستند. نگاه، اسکنی از تفکرات طرف مقابلته. چشمها دروغ نمیگن. من خودم در مقابل این جریان هیچ وقت جبهه نگرفتم و همیشه این اجازه رو به آدمهای مختلف دادم که از توی چشمهام حرفهای دلم و پیچ و خمهای ذهنم رو بخونند حالا دیگه این بستگی به مهارت اونها و مهم بودن جسم و روح و تفکرات و دیدگاه من برای اونها، داشته ولی چیزی رو که مطمئن هستم اینه که چشمها دروغ نمیگن.