اگر این مقدار پول داشتم یه ویلا کنار دریا میخریدم.هر عصر پنجشنبه بار و بندیلو ور میداشتم می رفتم اون ویلا.کنار شومینه می نشستم تخمه می شکستم و یه موزیک ملایم میگذاشتم و کتاب زندگیمو ورق می زدم و به یاد روز های خوبش شعر می سرودم و روز هایی را که به تلخی گذشت ......بعد هم یه ماهی کباب ناهار و یه خوب بعد از ظهر و یه قدم زدن در امتداد ساحل و ....
اگر....
بله ولی در اگر نتوان نشست
فکر نان کن که خربزه آب است
بهتره پاشی و سفره خیال بافی را جمع و جور کنی
کمر همت ببندی و
مرد عمل باشی
که دو صد گفته چون نیم کردار نیست
می بینم بعد از مدت ها ... آنچه را (سفره خیال) نام نهاده ای.... بسیار ساده و منصفانه (گسترده ای)......
حالا به ویلا رفتن و بامداد خمار و غروب شاعرانه را تماشاکردن کامی را شیرین نمی کند و ماهی کبابش هم که باید سگ ماهی باشد لذیذ نیست!
زیرا :
به یمن روزگار (ایمان) و (عفاف) و حجاب ، ناچاری تنها- بدون شوی و فرزندان- در لباسی که در سرمای اصفهان به تن داری (اگر بگذارند) قدمی بزنی و (اگر بگذارند) نفسی بکشی.... ( امر به معروفی ها را - یعنی فضول های پر رو و ببخشید. زبون نفهم) را بخاطر بیاور.....
ازمن بشنو بساط تخمه شکستن و شعر خواندن و ماهی خوران را در گوشه دنجی که دوستش داری - بدور از چشم نا محرمان(خیلی مسلمان!) که زندگی را تلخ و تیز و تند میخواهند - بر قرار کن و سفره خیال را در نهایت (واقعیت)- به کوری چشم (فضولان) پهن کن۰
این کاری است که هر خسته از روزگاری باید انجام بدهد......
مگر نشینده ای که میگویند:
کربلا رفتنت - بهانه بود
کربلا - در میان - خانه بود.
پس چی شد؟
استفتاء من بدون پاسخ ماند!!
قرار نشد - پرسشی که میشود از ناحیه یک خانم مدرس - بدون پاسخ بماند..
اهالی دانشگاه - حتی آنها که بجای کلاس درس - توی بوفه دانشکده نشستن ، در برابر هر سئوالی، انتظار پاسخ دارن!.....
میدانی که من نیز اهل تحریم هستم!!!!!!.
اونهم چه تحریمی؟.. خودم قطعنامه مینویسم . و ابلاغ میکنم و خودم به مرحله اجراء میگذارم .(ماشاءالله بمن)
(فاتحه برای اهل قبور!) فراموش نشود!