نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

بررسی مجدد سلامت

نوبت گرفتم و رفتم دکتر.همون خانم دکتر جراح.و ایشون گفتند یک ماه آینده را هم شبی یه دونه قرص تاموکسی فن بخور بعد سونو گرافی میشی و ممکنه قطع کنم.باهاش حرفای جنبی و نامربوط به بیماریم زدیم.دوست شده ایم.نازنین و لطیفه.صمیمی میشه.و میتونه باعث انس بشه.گفت سر درد هات از خستگی نیست به علت مصرف اون پماد هست که خانم دکتر خرم نوشته.خلاصه که این روز ها می بینم ملا بیمار شده ام.اسپاسم روده سر درد و ...
لوس کنم خودم را زشته.ولی واقعیت اینه که از تفریح محروم شده ام همش کار و کار و کار.و در خدمت دیگران بودن.نتیجه همینه
نظرات 6 + ارسال نظر
سید محمد صادق روحانی- دامت برکاته جمعه 16 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:07 ق.ظ

سؤال: به نظر شما براى افراد مجرد، ریاضت نفسانى بهتر است یا صیغه؟

جواب: هو العالم؛ قطعاً صیغه بهتر است.






انرژی هسته ای حق مسلم ماست



از فرمایشات حضرت روحانی جمعه 16 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:09 ق.ظ

سؤال: از لحاظ شرع حکم عقد دائم برای مرد زن دار، بدون اجازه همسر چیست و آیا حرام است؟

جواب: چنانچه بخواهید با دختر خواهر و یا دختر برادر ِهمسرتان ازدواج نمائید اجازه همسرتان لازم است ، در غیر این دو مورد، اجازه ایشان در عقد شرط نیست و حرام نیست!!!!!!!!!!!!!!!



آلرژی دائمی حق مسلم ماست !

آیت الله صادق روحانی جمعه 16 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:12 ق.ظ

سؤال: به نظر شما آیا این کار به صلاح است که جوانی 21 ساله که امکان ازدواج دائم ندارد برای جلوگیری از وقوع گناه و کاهش آتش شهوت با زنی یائسه صیغه کند ؟

جواب: بسمه تعالی ; بسیار کار خوبی است و صلاح است !!!!!!!



انرژی جوانی صرف حماقت ماست !

هوشمند جمعه 16 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 08:19 ق.ظ http://hooshmand-sh-t.blogsky.com

سلام.. همکار ارجمندم..آخر کار ما مساوی است با همین درد و ناراحتیها... من که دیگه زیاد کاری به حرفه خودمون ندارم البته تا چند وقت....... حالا زدم به شعر و شاعری بیا بین سر درد هام کمی بهتر شده...
آخرین سروده..تقدیم به شما
دلم گرفته تر از روزهای بارانی است
فضای سینه چو پاییز سرد و طوفانی است

مبین تو ظاهر آرام دل که چون گرداب
ز غم پر است طوفانیست. میدانی؟



مبین تو ظاهر آرام و خندان مراچانا

غم عشق .چنان برده زدل تاب.که نمیدانی

چنان میبارم از چشمم دمادم اشک خونین

چنان آه جگر سوزی کشم هردم من از دل

چنان در هجر ودوری غرق غرقم

چنان با این غم سنگین دوری در نبردم

چنان گریانم و نالان چنان افغان کنم هر دم

که دیگر چند روزی تا پریدن از قفس باقی نمانده

باقی نمانده

مرا دریاب ....

مرا دریاب

نرجس شنبه 17 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 10:22 ق.ظ

لازم به گفتن نیست که مهتر خودتی و سلامتیت!!!!؟

مریم گلیییییی شنبه 17 آذر‌ماه سال 1386 ساعت 12:01 ب.ظ http://http:/www.zendegiyeman1361.blogfa.com

خوشحالم که با خانم دکتر دوست شدین. دکترا خیلی مهربونن. منم با دکی خودم احساس صمیمیت خاصی میکنم. امیدوارم حالتون روز به روز بهتر بشه...
دوستت دارم مامان مهربونم....

مریم گلییییی
دخمل کوچولوی شما از اهواز...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد