آخرین روز دانشجویان در بخش روان بود.بین خودشان یک میز گرد داشتیم.تا انتظارات شان را از اساتید دانشگاه بگویند هفده نفر دانشجو اظهار نظر کردند و خودشان خیلی خوش شان آمد.
این یه دونه از وظایف محوله آغاز سال تحصیلی من بود شش روز بخش بیماران روانی(خانم)با تعداد ده نفر ددانشجوی دختر.واقعا حظ کردم از این جمع هماهنگ دانشجو.
تکالیفی بر عهده شان گذاشتم که در آخر ماه آبان تحویل دهند.
تاموکسی فن میخورید؟؟
سلام
ببخشید که دیر خدمت رسیدم...
زندگی کرمی دلهای بهم پیسوته است/تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است
دیریست که در تنهایی خویش غوطه ورم به هر جا میروم هر چه را مینگرم باز از پیش تنهاترم من زمانی پاشنه یک پای شادی بوده ام حال میلنگد آن پا و من بر زمین سر میخورم سابیده شدم سخت چه کنم؟؟؟
ای بابا مدرسه هم تکلیف اینجا هم تکلیف...!!!
به به چه کامنتهایی آدم اینجا می بینه !! دلمون تنگ شده واستون . نماز و روزه هاتون قبول .