داشتم فکر می کردم چطور غافل موندم؟و یه سری فرصتا ها از دستم رفت؟منکه فکر می کردم فعالم.گناه اینو انداختم گرد ن اعتیاد به اینترنت.که منو از چک آپ شدن و درس خوندن و موفق شدن باز داشته.بازم فکر کردم و متوجه شدم من تو این هقت سال که تو اینترنت هستم خیلی روابط را از دست داده ام.خیلی فرصت ها رو که میتونستم مطالعه کنم و عبادت کنم و جارو پارو کنم.البته نوع رفتارهام به گونه ای تغییر کرده که دیگه اون رضوان قبلی که با کامپیوتر آشنا نبود نیستم.
من متحول شده ام.مسخ شده ام.یه بیگانه .ولی معجون جالبی شده ام خودم که در عین راحتی و آرامش و دیگرانی را هم که ملاقات می کنم جور دیگه می بینم.منی که پوست پسرم را میکندم که نمونه و یگانه باشد دیگه کاری به کار بچه ها ندارم .منی که آسایش همسرم را سلب میکردم که اینگونه نکن آنگونه فکر نکن اصلا بی خیال او شده ام به طوریکه گاهی فکز می کنه نسبت به بود و نبودش بی اعتنا هستم و دل نگران میشه.منی که از زمین و زمان نکته به دل میگرفتم شده ام یه خانوم خونسرد که فقط براش دوستای ندیده اینترنتیش مهمند و بس و اونا هم که مث گل میمونند.با خودم گفتم متوجه نشدی که از دست رفتی رضوان.متاسفم واسه ات.تو فرد موثری بودی قوی عمل میکردی و خیلی ها چشم شون به حساب می اومد حالا از تو چی مونده؟یه جام خالی از شراب .ولی بعد باز به خودم پیام دادم نه در برابر چهل و دوسال آسیبی که تو جامعه در حال رشد دیدی این هفت سال ترمیم زخم های عاطفی شدی .حالا اگر خواستی بمیر که حقت را به کمال از دنیا گرفته ای.وقتی تو صف طویل بیماران بیمارستان هایی که این مدت رجوع کرده ام قرار گرفتم دیدم من دیگه شبیه آدمای جامعه ام نیستم با خود اندیشیدم کاش همه آحاد ایرانی یکی یک کامپیوتر داشتند مثل سفره که تو هر خونه پیدا میشه و سرش می نشینند و تغذیه میشن تا اونجا هم خوراک ذهن خودشان را تامین کنند.چه بسیار آدمای گل که اینجا دیدم و محال بود دور وبرم بیابم.من پشت هفت تا کوه سیاه بودم اینترنت منو گذاشت وسط یه شهر شلوغ و پر رفت و آمد و نازنین.من که جز سنگ و خار و خاشاک ندیده بودم آدمای متمدنی یافتم که بین من و خودشون هیچ مانعی را معتقد نبودند.کلماتی شیرین و دلنشین شنیدم که هرگز یه آدم اینقدر نزدیک و صمیمانه بهم نگفته بود.من خوی وحشی خود را از دست دادم و نرمخو ومهربان شذم.اونوقت بعضی از کسان که به من می رسند احمقانه می پرسند خب چت کردن چه حالی میده؟نوشتن تو وبلاگ خودنمایی هاتو شفا داده؟بذار بگن.من و شما میدونیم که اینجا عجب باغ با صفاییه
نمی دونم من که تجربه تو رو ندارم ولی یه کم بار آدم لبریزی چون منو کم کرده...
به نام خدا
چرا چنین است ؟؟؟؟ مشکل چه کسی است ومسئول کیست؟؟؟؟
حدود ۲سال از اولین همایش بهیاران در استان اصفهان میگذرد ...
وعده های پوچ وتوخالی مسئولین هنوز دل ۱۰۰۰ بهیار وکمک بهیار با اشتیاق آمده به
همایش را بدرد آورده و از خود خاطره ای بس تلخ را به جا گذاشته که همین موضوع
باعث شده بهیاران وکمک بهیاران این پیشکسوتان عرصه بهداشت و درمان وسلامت
نسبت به بی توجهی مسئولین حساس واز کار خود
کاملا ناراضی و سر خورده گردیده که تا در این مورد حرفی به میان میآید نفرتشان از ته
دل برملا میگردد وندامت از شغل و حرفه خود را ابراز میدارند..
چرا چنین است ؟؟؟؟ مشکل چه کسی است ومسئول کیست؟؟؟؟
بهیاران وکمک بهیاران ایران خواستار دومین همایش میباشند....
مسئولین محترم در این مورد اقدام وهمکاری نمایید...
قرآن کریم
امروز بر دهان های آنها مهر می نهیم و دست هایشان با ما سخن می گویند ، و پاهایشان بدانچه فراهم می ساختند گواهی می دهند . / سوره یس آیه ۶۵
salam behesht jan... mersi ke hamishe lotf dary va miai soraghe man.. nemidoonam negahe adama be internet motefavete...man khodam ghabl az ezdevaj hamash chat mikardam... ba shoharam ham az hamin tarigh ashna shodam! ehsase azadie bishtary mikardam inja va vaseie manam ye bagh bood.....khosh bashi khanoom...
هدف ، به نظر من ( دانستن) است ..... آدم های(فراگیر) فارغ از بیماری متعفن ( خود شیفتگی) هستند ...... و آنها که سعی در (دریافت) دارند به زیور دانائی که بهترین ( زیبائی) است ... آراسته اند...... و شما نیز ۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
در انتظار اعلام خبر سلامتی شما ئیم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بابا اینجا چه خوشگله . معلومه آدم نمی تونه بی خیال نوشتن تو اینجا بشه .