نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

یه غصه

مژده دختر شیرازی دوست جوان منست که با داشتن مدرک تحصیلی لیسانس زبان انگلیسی کارمند بانک است.او دختر مهربان و زیباییست که دچار تردید هایی می شود چون میخواهد همه خوبیها را با هم یکجا جمع کند و شدنی نیست.او نمی تواند بین خوشبختی خودش و خوشبختی خانواده اش یکی را انتخاب کند و هر دو را با هم می خواهد ولیکن وقتی قرار شود انتخاب کند خودش را به کنار گذاشته خانواده را در نظر می گیرد اندوه من از آنجاست که خانواده قادر به تشکر از اینهمه محبت او نیستند
نظرات 5 + ارسال نظر
مریم گلییییی شنبه 2 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:33 ب.ظ

سلام مامان خوبم...
باز هم اندوهگین و ناراحتی واسه یکی دیگه؟ من این همه غصه بهت دادم بس نبود؟ حالا غصه یکی دیگه رو می‌خوری؟ دوستت دارم مامان جووونم. دیدی تیم شهرمون حذف شد؟ راستی هنوز هم دعام می‌کنی سر نماز؟

دوستت دارم مامان خوبم...

بوووووووووووووووس...

دخمل کوچولوی تو
مریم

مژده شنبه 2 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 07:33 ب.ظ

رضوان خوبم از اینکه مرا می فهمی از شادی در پوستم نمی گنجم .ممنون از همه الطافی که در حق من داشتی و داری تو فرشته مهربان منی.

پروانه ی مهاجر یکشنبه 3 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:51 ق.ظ http://mohammadsadeg.blogfa.com

سلام

و چه خوب بود وقتی کسی را دوست داریم فقط او بداند که

دوستش داریم

بداند که به خاطر او از خود گذشته ایم

ولی افسوس که این گونه نیست

شاید حتی خانواده مژده اگر بدانند که او آن ها را به خود ترجیح

داده است برای مژده کافی باشد

پروانه ی مهاجر یکشنبه 3 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 11:52 ق.ظ http://mohammadsadeg.blogfa.com

از مشاوره آن روزتان واقعا متشکرم

libra یکشنبه 3 تیر‌ماه سال 1386 ساعت 02:28 ب.ظ http://2taa-adam.blogsky.com

از طرف من بهش بگو یادت باشه اول خودتی بعدش خانواده و اگر هم الان اینکارو کنه مطمئن باشه که به زودی پشیمون می سه
libra

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد