نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

یادی از گذشته

 ایشان از پارسال  منطقه ویژه اقتصادی بوشهر بود.اینکه الان کجاست و چه می کند اهمیتی ندارد مهم اینست که با انگیزه وبلاگ خود را به روز کرده.تو ایران بحث با دوستانش بحث می کرد و من به تماشا می نشستم بحث هایشان را.برای ورود به بحث آنان مجهز به دانش سیاسی نبودم لذا سکوت می کردم.کلنجار رفتن ها یشان و استدلال آوردن هایشان جالب بود.من و لیدا و رها و امیر همه دوستش داشتیم.گرچه او با ما حرفی نداشت ولی مشوق ما به ادامه بحث بود.

هر یک زما به ...رهی رفت وز یاد هم فراموش شدیم

نظرات 2 + ارسال نظر
مریم گلییییی یکشنبه 20 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 08:38 ب.ظ http://www.chormangzzzzzzzz.blogfa.com

سلام مامان خوبم...
مرسی بهم سر زدی. من برگشتم. خوشحال میشم دوباره بیای... منتظرت هستم...

[ بدون نام ] دوشنبه 21 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 05:33 ق.ظ

وبلاگ ، فضای مناسب و جذابی دارد تا بی آنکه رسوم و تعارفات نوشتاری در سایر رسانه های مکتوب را مراعات کنیم ! آزادانه و فارغ البال بنویسیم و اندیشه های خود را در معرض نقد دیگران قرار دهیم .

افکار و اندیشه ها و انگاره هائی که به علت وجود تشریفات و آداب خاص اجتماعی ، از گفتن و نوشتن انها طفره می رویم و قورتشان می دهیم !

« دانش مدیریت » با همه جوانی اش ، اکنون هزاران کتاب و مقاله را در جهان به خود اختصاص داده و امروزه به شقوق و نحله های مختلفی منقسم گردیده است .

« مدیران » در پی یافتن مسیرهای بهتری هستند تا اهداف سازمانی خود را با کمترین هزینه و عالیترین کیفیت محقق سازند .

و من نیز سوار بر ماشین قراضه قلمزنی ناقص خود ، در گذار این قافله ها و با استفاده از این وبلاگ ، محصول تجربه و دانش خود را ساده و بی آلایش در اختیار گذارده و هر روز در این کارگاه ، نکته ها و تازه های مدیریتی را تقدیم علاقمندان می کنم /ebi

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد