نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

درد دل جوانی عاشق

محمد ...... مبصر کلاس خود در  دانشگاه هست پسر خوش فرم و مودبی از ایلام  که  با داشتن بیست و دو سال سن اومده میگه نوه خاله ام را دوست دارم ولی چون خواهر بزرگترش همسر برادرم شده مامان سخت مخالف ازدواج ما دوتا شده.

از او میخواهم بیشتر توضیح دهد .میگه:  پدرم فوت کرده است . دو سال پیش  خاله ام از شیراز  با نوه کوچکترش اومد خونه مون و از مادرم خواست دست و آستین بالا بزنه و برای برادر بزرگترم سودابه را نامزد کنه .مادرم برادر بزرگترم را در جریان قرار داد و او بدون کوچکترین تردید گفت او کم  سن و سال است و مناسب ازدواج با من نیست.

تو مدت چند روزی که خاله مهمان ما بود من که بیست سال داشتم احساس کردم سودابه هجده ساله  دوست داشتنی ترین دختری است که دیده ام.چون بعد مسافت مانع شده بود او را سال ها نبینم احساس کردم نسبت به قبل  بزرگتر شده ،زیباتر شده و چگونه تا به حال به چشم خریداری نگاهش نکرده بودم.

خاله به مادرم پیشنهاد کرد چون نوه هاش دخترهایی سالم و نجیب و مطمئن هستند مامان موافقت کنه رودابه خواهر بزرگتر همسر برادرم شود.رفتند و آمدند و ازدواج برادرم با رودابه صورت گرفت و هیچکس ندانست نهال عشقی در دل من رو به رشد و نمو است.

سودابه را در جریان قرار دادم و متوجه شدم او نیز از پیوند با خانواده ما خوشنود و راضی و خوشنود ا ست.

الان متاسفانه بعد از اینکه دو سال از ازدواج برادرم و رودابه گذشته مادرم که با نوه خواهر خود رودابه کشمکش هایی پیدا کرده مخالف سر سخت ازدواج من و سودابه است.سودابه محجوب است و سکوت کرده و از درون رنج می برد ولیکن من نگران و مضطرب شده ام که چه خواهد شد.؟دو سالی را که به او مهر ورزیده ام چگونه میتوانم از خاطر ببرم؟.

مادرم با بی رحمی هرگاه به شهرمان باز میگردم سوآل می کند نکند دختری از همکلاسان خود را در نظر نگرفته باشی من تر جیح می دهم تو با آنکس ازدواج کنی که او کسی باشد غیر از سودابه تا دختر خواهرم بداند من هالو نیستم و پسرانم را با وصلت با خانواده شان از موفقیت و خوشبختی محروم نمی کنم. 

نظرات 1 + ارسال نظر
نسترن چهارشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:24 ق.ظ http://kholocheli.blogfa.com/

خوب خدا بده از این شانسا :D

یه چیزی عاشقت بشن بهتره یا اینکه عاشق بشی اولا خیال میکردم عاشق شدن چون ادمای عاشق به خدا زدیک ترن ولی دیدم اصلا به زجر کشیدنش نمی ارزه
فعلا بر این منوالم که اشقم بشن ..... ههههههههه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد