ننویسم ایراد هم نمی شنوم اعتراض هم نمیشه fil .بنویسم تذکر دریافت میکنم. ;i شما چگونه آدمی هستید ؟چگونه معلمی هستید؟چگونه زنی هستید؟ قباحت داره.زشته.بعیده از شما.چشم مان روشن با افرادی مثل شما.
بابا تشکر.ولی اینجا را گذاشته ام برای راحت حرف زدن.وگرنه جاهایی هست که بنویسم و رعایت نزاکت ادب حیا و اصول امنیتی را بکنم.بگذارید جرات داشته باشم.میدونم متکلم را تا عیب نگیرند سخنش اصلاح نپذیرد ولی منی که به همه میگم تو فقط بنویس تا برون ریخته بشه اون هیجان آزار دهنده درونی خودم ملزم به سکوت باشم.ید؟
خب بله جملات شسته رفته نیست.رعایت حریم نزدیکان نشده.حرمت نازنین اطرافیان را زیر سوآل برده ام ولیکن سکوت کردن باعث میشه شما فکر کنید بقمه گرفته ام.
واژه هایی نمی یابم که بتونم در عین رعایت همه مساءل از اندرون....بنویسم.باور می کنید وقتی کار می کنم جدی و مصمم هستم؟ولی با خودم می اندیشم
ما کارورزی سخن گفتن نداریم.اینه که اندرون خسته دلان به بیرون راهی نمی یابد.به من ایراداتی وارد کرده اند که در قسمت نظرات سانسور کرده ام بیرون نیاید کسی بداند موافقینی دارد در زمینه ایراد به من که تو همسرت را نزدیک ترین فرد به خودت را اینجا سکه یه پول می کنی باید از خودت بپرسی چه مشکلی با او داری او پدر فرزندان توست احترام خانواده را خدشه دار می کنی تا خودت را راحت سازی از تو بعیده ادعا ها داری در عمل نمره کم میگیری تو می لنگی لحن کلامت عامیانه هست در شان یک پرستار حرف نمی زنی تو لیاقت معلم بودن انسان بودن زن بودن نداری اراجیف میگی دلخوش به....هستی.احترام را توصیه می کنی خودت غافلی از رعایت احترام.به اسم بذله گویی با همسرت راز های خانوادگی را افشا می کنی در شان وبلاگ نویس ها نیستی امکان خوب وبلاگ نویسی را در راه ارضا خواسته پست خودت مورد سوء استفاده قرار میدی.زندگی انسان ها را به شکل ناهنجار ترسیم می کنی.در حد یک فرد دنیا دیده و سرد وگرم چشیده صحبت نمی کنی بدتر از همه هر آنچه خیر خواهان مینویسند را سانسور می کنی و تنها آن کسان را که تاییدت کنند اجازه اظهار نظر میدی.و...و..و..
خب پس من هم خوبه دیگه حرفامو نزنم.همونجوری تو دانشکده با آدمایی که سر و کار دارم حرف بزنم در حد سلام و علیک و خداحافظ و .....و در خانواده و در همسایگی و دوست و فامیل و آشنا و اینجا را هم بعد از ۵ سال تخته کنم.
اگر منظور از عریضه ( تذکر) - اشاره به (نظر) این (الاحقر!!) باشد- دوباره و سه باره و صد باره - برداشت درستی نیست...
من همه حرفم اینست که ( بخودت باید احترام) بگذاری - به مقام زن - موجودی که امروز دارند با هزار ترفند توهین و تحقیر او را سر خورده میکنند..... زنان ایران زمین ( آنها که رها از بند خرافه و تقیه و تقلید هستند) فریاد اعتراض شان گوش جهان را گر کرده و شمای دانشگاهی خودت را این گونه ((همسرم میگفت نترس من از این شانس ها ندارم همسرم بمیره و همه دلسوزی کنند بیان دو دستی دختر گمب گل شون را بدن بگن قابل شما را نداره (!!) این به جای اون.تو هم که بادمجان بمی و آفت نداری پس پیشاپیش سوگواری نکن و روحیه بچه ها را خراب نکن))!!. معرفی میکنی و دست آخر -آنان را که دراین رهگذر با حسن نیت سراغت میآیند- تهدید به قهر و تخته کردن در ( وبلاگت) میکنی؟
خانم! - وبلاگ شما - نوشته های شما ..... در هر حال و شرایطی - مبین دریافت وبرداشت شما از مسائل و نگاه تان به جامعه و زندگیست...... آدمی که مدعی تعلیم و تربیت است - اول باید در ( ترکیب وجودی خود جستجو کند و حتما باین نکته بپردازد که (آنکس که سخن نگفته باشد- عیب و هنرش ، نهفته باشد)..
من برای چندمین بار- ازاینکه اغلب درباره یادداشت های شما شرکت و اظهار نظر میکنم - اظهار پشیمانی میکنم و میخواهم قول بدهم - حالا که نتیجه (نیت) ام- این چنین وارونه جلوه کرده است - بهترین راه ( بی تفاوتی) خواهد بود۰