نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

به مناسبت هفته پرستار

با وجودیکه سالهاست (منظورم پنج سال است)تو بلاگ اسکای مینویسم کمتر از پرستاری(رشته تحصیلی ام)نوشته ام.بعضی را عقیده بر این است وظیفه دارم با نوشتن از پرستاری هم اعلام کنم که افتخار می کنم این رشته درس خوانده ام و هم از حقوق تضییع شده شان بنویسم.

بعضی را عقیده بر این است نوشتن برای امثال من که حقی را زنده نمی کنند و باطلی را......خاصیت ندارد.

ولیکن من اینجا نمی نویسم تا کاری کرده باشم سخنی گفته باشم و یا....

من مینویسم تا همگان بدانند گفتن خوبه حرف زدن لازمه و....من برای آدمایی که نیاز به پرستاری شدن شان بر آورده نشده است می نویسم.حضور من در اینجا خودش پرستاری کردن است.من خود را حین نوشتن در لباس فرم پرستاری می بینم.خب البته هر بخش یک هد نرس دارد که مدیر است و مدبر و مسئو.لیت بخش با اوست .اینجا من اون هد نرس نیستم.تو بخش پرستار استاف هست که بلا فاصله پس از هد نرس مسئولیت دارد.کار این دو نفر فرق دارد.من حتی پرستار استاف هم نیستم.چون بار کار بخش روی دوش اوست .عملا اوست که کارهای بخش را تقسیم می کند اجرا می کند و به هد نرس گزارش میدهد.

در بخش رده های دیگر پرستاری هم هست.کسانی که حجم کارهای بخش به عهده شون است ولی فرصت بیشتری پیدا می کنند تا با بیماران همدردی کنند.من اون پرستارم که کسی حواسش نیست به چهار میخش بکشد تلافی کره را تو دلش(چون این همون کوره است)در آره.من اون پرستار بی ادعای بخش هستم.اونکه گاهی به ناله های بیماران گوش میکنه.اونکه متوجه میشه بیمار ناراحته.احساس غریبی میکنه.متعجب از نوع درمانش هست.توضیح میخواد.دلداری لازم داره.من اون پرستار ستون پنجمه هستم که میدونه دیوار های بخش موش دارند(نه نگران نباشید تو بیمارستان ها موش یافت نمیشه)و موشا گوش دارند.من اون پرستار ساکته هستم که خودش میدونه کارش چیه و لازم نیست گوشزدش کنی.همون که گوش وای میسته ببینه بیمار به هم تختی اش راجع به پرستاری و خدمات کردنش چه حرفا می زنه و چه قضاوت هایی را مطرح میکنه.

من همون خانوم  پرستار ه هستم که اشکای گوشه چشم بیمار را در دوری از فرزندش پاک میکنه.من آروم و بی صدا قدم ورمیدارم.با بیماران (مشتری های بخش)کار دارم نه با رئیس ها که دنبال حسن اجرای برنامه ها یکی را توبیخ می کنند و هیشکی را تشویق نمی کنند.من میدونم بیمار ، پرسنل پرستاری ، خدمه بخش ، آبدارچی  و  مسئول تغذیه همه انسانند و دارند تو بخش با هم زندگی می کنند.بیماران مهمان های یک روزه و دعاگو های صد ساله اند و پرسنل ،  همکاران سی سال زندگی.من این گوشه ها به نظاره می ایستم و تموم ادا و اصول آدما را تو بخش نگاه می کنم و دنبال تعبیرش تو ذهنم می گردم.دست بر قضا گاهی اوقات هم دانشجو ها را شریک این نظاره کردن هام می کنم

نظرات 1 + ارسال نظر
پروانه ی مهاجر چهارشنبه 2 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:47 ق.ظ http://mohammadsadeg.blogfa.com

سلام

و روز شما مبارک

ببخشید دست خالی اومدم

آخه این بلاگ اسکای شکلک گل و اینا نداره متاسفانه

خدا خیرتون بده

خدا حفظ کنه شما رو برای خانواده تون و جامعه مون

دعاتون می کنیم

روزتون مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد