فردا عازم مشهد هستم تا در عصر عاشورا نزد بارگاه امام رضا(ع)باشم.سال پنجاه و هشت (شهریور ماه) به اتفاق هفت نفر دوستان دانشگاهی یه سفر ۵ روزه رفتیم مشهد.بیست سال داشتم.یکی از همرهان ما اونجا التماس می کرد دعا کن والدینم موافقت کنند من و پسر عمویم حبیب ازدواج کنیم.همون جا بهش گفتم من از این دعاها که معلوم نیست به نفع تو باشه یا نه ، نمی کنم.
بگذریم که او دامن امام رضا(ع) را رها نمی کرد و اشک می ریخت و لابه میکرد.و من که نمیتوانستم متوجه حال یه عاشق بشوم علنا مخالفت میکردم چنین دعایی کند بر وخامت حالش افسوس میخوردم. .اون روزا بیشتر به این فکر میکردم که بنده مومن خدا اون هست که مراقبت کنه وقتش به بطالت نگذره(قد افلح المومنون الذینهم فی صلوتهم خاشعون والذین هم عن اللغو معرضون).بگذریم که او پس از بازگشت از سفر توانست به آرزویش برسد و علیرغم مخالفت های خانواده با پسر عمویی که پنج سال ازش کم سن و سالتر بود ازدواج کنه.شاید خوشحال بودم که به آرزویش رسیده شاید هم نه.من نمیتونستم بفهمم ازدواج چگونه میتونه حیاتی تلقی بشه.خب شاید چون سه سال از این دوست مان جوان تر بودم.و مثل او دختر اولین خانواده ای با پنج تا دختر نبودم.به علاوه همانند او مدیر و مدبر در امور خانه داری نبودم.ولی حیف و صد حیف که دوست محترم من پس از گذشت چندین سال و داشتن دو فرزند دختر از همسرش جدا شد چرا که نتوانست تحمل کند او روشی دیگر داشته باشد در امور .و یک روز در گوشی به من گفت میدونی من دیگه آزاد شده ام؟حالا با دوتا دخترم روز هایی خوب داریم.این روزا داره بازنشسته میشه و دختر اولش سال دوم کارشناسی ارشد هست.حالا مدتیه دومین دخترش از بیماری روانی نجات یافته.ولیکن واقعا آدم به خاطر یه ازدواج لذت حضور در محضر امام رضا را اینجوری از بین می بره؟
درسته تو این سفر کنار مرقد حضرت دست به دعا بر خواهم داشت ولی مطمئنم .........
از حالا فکر نکن چه دعاهایی بکنی. ولی از آنجا که آرزومندان زیادی را یکجا میتوانی ملاقات کنی پس از آبروی آنان در نزد خداوند وام بگیر تا به استجابت دعاهایت مطمئن باشی.همه با هم زیارت میخوانید همه باهم از راز های محبوس در سینه سخن ها میگوئید.موقع اذان در آن مکان روحانی به افق بنگر و بعد به چهره مومنان و از درخواست هایی که ملتمسین دعا داشته اند سخن بگو خودت را تطهیر کن خداوند را به آفریده گانش که دوست شان دارد قسم بده که از کوتاهی ها و قصور هایت درگذرد.
دعا کن سلامتی به ماها دهد.من از بیماری ریه ناراحتم.فرزندانم را که از امت اوییم یاری کند و ما سلامتی مادران و پدران مان را دعا کن زیرا پیرند کسی هم اراده سو کرد با امام مان طرف باشه قبل از اینکه خطا کنیم فکر کنیم مبادا به عذر خواهی بیفتیم هر چه خوبی