دیگه ننوشتم به یه دلیل واهی و اونم اینکه این کامنت برام گذاشته شد
من از اینکه براش جالبه بوده تعجب کردم برق گرفت ...ام.
پاسخ به بانوی متعجب
اولین سئوال خصوصی....نه ... بابا .. پشیمان شدم
جوان قدیم ........ بچه ملا صدرا (!)
هر وقت با همسرش صحبت می کرد خیلی تند می رفت، بالاخره یک روز گشت بزرگراه اون رو گرفت و به خاطر سرعت غیر مجاز و صحبت کردن با موبایل در حین رانندگی جریمه اش کرد.!!
خوب.................. منظور ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بگرد و پیداش کن........!
مورچه خورتی (یادش بخیر۱- درود !
۲- فکر نمی کنم توی مراجعین به وبلاگ های ما کسی پیدا بشود و جرات کند در باره قربانیان مرد سالاری درمیهن مان مطلبی له یا علیه بنویسد.... بد جوری ترسو شده ایم!۰
۳- تصویری که از فرزند (لیدا) فرستاده ای .. واصل نشده است .!. احتمالا اشکالی در کار بوده است!۰
۴- اینقدر در عالم نت و دنیای مجازی ( نقطه بازی) نکن. سعی کن خودت را باز کنی و عطر (رهائی) از (ناچاری را) حس کنی...... .
سلام یادت نره
////////////////////////////////////////////////
بانوی متعجب !
هر کدوم ازاین اشارات - پیامی در خودش دارد ..... هم انتقاد است و هم تاکید و هم علامتی بر احساس خودمونی کردن۰
البته این احساس آخری را (حالا) پس می گیرم.. چون می بینم بخلاف شهرتی که اصفهونی ها در (طنز گوئی و نکته سنجی و بذله گوئی دارند) تو از اونها ، حتی پیش دوست ، منهائی!۰
وقتی خسته هستی . سراغ نوشتن نرو ۰
سلام ... خدا با شماست.
-----------------------------
دوست عزیز از این که در قسمت کامنت آنقدر بی ریا و ساده دردل خودتان را نوشتید ممنونم.
-----------------------------
ان شاء الله هر چه زود تر قسمت دوم را خواهم نوشت احتمالان چهار شنبه یا پنج شنبه قابل روئیت خواهد بود.
شما هم دعا کنید بتوانم در مورد آیات قرآن درست بنویسم.
التماس دعا(درهون اوقاتی که منجات میکنید).
-----------------------------
یک پیشنهاد این بار بجای دعا برای تنبیه کسی که شما را اذیت کرده دعا کنید خدا به شما صبر بده که اون زجر رو تحمل کنید. و به قولی شیرین ترین لقمه ی دنیا که همان فروبردن خشم است را نصیبتان کند.
وقتی در مقابل یک نارفیق رفقاقت کنید عوض اینکه لج شما در بیاد اون داغون میشه یا ادب میشه و رفتارش متحول میشه و یا از حرص میترکه.
-----------------------
سلام
مرسی از اینکه به من سر زدید و از مطلبی که گذاشته بودم خوشتون اومد واقعا خوشحالم ........
آخه میدونید مطلبی که گذاشته بودم حرف دل خودم بود خلاصه کنم من کسی رو از تمام وجودم دوستش داشتم خوب
و اون به من گفته بود بعد از تمام کردن درسم ازدواج میکنم(ما تو یک دانشگاه بودیم) به خدا عاشقش بودم.
ولی اون در تمام ناباوری تو ترم تابستون ازدواج کرد....
دیگه حرفی واسه گفتن ندارم فقط میخوام بگم که خدا خوشبختش کنه چون از صمیم دل دوسنش داشتم.