زری جوون اومده پیش من میگه به خدا قسم اگر به داد زندگی من نرسی این روزا بهت خبر می رسه که با شوهرم بهم زدیم.اونوقت خودت را نخواهی بخشید.الان میرم بلیط آنتالیا میخرم تنهایی میرم سفر.این شوهرم لیاقت منو نداره.جلوی چشمای من لقمه تو دهن مامان هشتاد ساله اش میذاره.یه لبخند رو لبام نقش می بنده.میگه حرف خنده داری زدم دوست؟میگم زری جون این رفتار همسرت caring است.و این رفتاریست که برازنده توست که پرستار هستی ولی همسرت انجام میده.حالا تو میخوای اون واسه ات رفتار مراقبتی انجام دهد؟تو میدونی که باید کودک باشی تا مراقبتت کنند؟تو میخوای در حد یه کودک تنزلت دهد؟تو میدونی ما پرستاران تا زمانی حق داریم بیمار را مراقبت کنیم که او سخت محتاج باشد؟در حد یک کودک؟و اگر ادامه به مراقبت سخت بدهیم در واقع به مقام انسانی و شخصیت او اهانت شده؟تو گلایه داری چرا همسرت تو را محترم می شمرد؟او جرات ندارد تو را در حد یک کودک تنزل دهد.تحصیلات تو از همسرت هم بیش تر است.اگر تو هر خونه شوهر رئیس باشه تو خونه شما تو رئیسی.منظره ای را تصور کن که تو مادر باشی و لقمه دهن بچه ات بگذاری و شوهرت بیاد بگه منم لقمه.همش بچه ات؟
امان از حسودی! که سن و سال! مرد و زن ! و تحصیلات نمی شناسد!
وقتی پایه و مبنای زندگی مشترک براساس فلسفه (مودبانه اش) - ارباب و رعیتی گذاشته شد و خود خانما هم بر این پایه و مبنای غلط و قدیمی با رفتار (خدمتکارانه خود) از روی واهمه و یا بنا به یک سنت و عادت استثماری کمک کردند- داستان زیستن مشترک در نزد آنها که نمی خواهند (ترک عادت) کنند - همین است و لاغیر!۰
برای فرار از این عادت ننگین ، لزومی به قهر و طلاق و مشت و لگد نیست - باید فراست داشت و مرد ( فرو رفته در خرافه سالاری را !!!) بخود آورد . آنکه قابلیت درک داشته باشد - قابل اصلاح است - و برای اصلاح باید زحمت کشید۰
بیسوادی بنام پیر !
مقایسه خوبی بود تا حالا بهش فکر نکرده بودم همکارمون از ملاقاتش با شما گفت مرسی از لطفی که به من دارین
خاله رضوان وب لاگت درس زندگی میده .یاد اون روزا بخیر که به وب لاگ ماها هم سر می زدی و یه گفتگوی خوب اینترنتی داشتیم .امان از این بحث تو بحث و ایران بحث و ...