نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

کوچولوی همیشه مشغول

با خودت میخوای چکار کنی؟ببین این همه هیجان واسه ات لازم نیست ها.کمترش کن.چرا فکر میکنی وقتت تنگه؟و عجولانه بدون فوت وقت ذهنت پر است از تصمیات کوچولو و بزرگ؟کمی هم به خودت استراحت بده نازنین کوچولو.اینا را به دختر دوازده ساله ای گفتم که بی وقفه ناخن هاش میجوید.همش فکر میکرد یه کاری داره که برای به پایان بردنش وقت کم داره.چون کار های ریز و درشت بیشتری هم داره.دکتر گفته دخترتان از یه اضطراب در رنج است.احساس آسودگی نداره.همش میخواد برنامه اش پر باشه تا افکار مزاحم توبیخ کننده سراغش نیاد.بیایید برای بچه های این دور و زمانه دعا کنیم.عصر تکنولوژی واسه آسایش و راحتی شون دردسر ایجاد کرده.مادرش رهاش کرده همه روز را با کامپیوتر بگذرونه تا از نق نق کردن هاش در امان باشه.باباش هم که نگران بیماری قلبش هست فعلا فقط به خودش فکر میکنه.و من سخت به او فکر میکنم که برای همه تعیین تکلیف میکند.
نظرات 4 + ارسال نظر
پ مثل (پیر) یکشنبه 18 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 07:46 ب.ظ

پاسخ آخرین ئی میل (دوست محترم) محفوظ است و جداگانه ارسال خواهد شد- اما چون از سوی (ایشان) اظهار تمایل شده تا برای گفتگو ها (سهمی) در روز- داشته باشند، هیچ ایراد و اشکالی نمی بینم که این تبادل سخن ، از طریق وبلاگ ها نیز (همانطورکه من بارها استفاده کرده ام) استفاده شود۰
نمیدانم این پیشنهاد (چه) ایرادی دارد و چرا مورد قبول دوست محترم مان قرار نگرفته است؟۰

پیر سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:23 ق.ظ

امروز تازه دریافتم که این (کامنت سانسوری!!) شما - پلتیک سرکار استواری خوبی است و من غافل از آن ! - چرا چون میشود مطالبی را که میتواند جنبه عمومی نداشته باشد- از سرتصدق (سانسور رضوانی!) نوشت...
بگذریم : میخواستم پاسخ آخرین نامه تان را که بیشترین بخش هایش محبت آمیز و یکی دو موردش (نیشی!) و مورد آخرش ( احتمالا متلک بود!!) را پاسخ گویم که چشمم به جمال تصویری افتاد که ظاهرا سالن نمایش (عروسی - جشن تولد) را نشان میداد..... راستش نتوانستم شما را دراین تصویر بشناسم و دیگران را نیز معرفی نکرده بودید۰ کار شما معمولا یک مقدارش خیلی سیاسی است - لابد اینطور صلدح دانسته اید که تصویر بدون توضیح ، آنهم برا یک آدم خنگ بفرستید؟!!۰
بهر حال چون حتما هدیه ای از سوی دوست بود آنرا گذاشتم در کنار دو - سه تصویری که دوتای آنرا پارسال و یک تای آنرا پریروزفرستادید..... امید وارم با صبوری که در دوستان ایران بحثی- بخصوص پیرمرداش سراغ دارید - تا رسیدن توضیح برای این تصاویر عمرم باقی و زنده باشم !!۰
خوشحال شدم ۰ ۰
سلام برسانید ۰


نرجس سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 01:23 ب.ظ http://narjess.persianblog.com

خدا به داد همه برسه.... این بلا کوچک و بزرگ نمی‌شناسه.

دنیز سه‌شنبه 20 تیر‌ماه سال 1385 ساعت 05:56 ب.ظ http://http://www.denizjoon.blogfa.com

سلام
موفق باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد