دور و برت را نگاه میکنی پره است از کارهایی که به تعویق افتاده.گیج میشی میخوای به نوشتن در اینترنت پناه ببری تا فراموش کنی مسئولیت هایی داری ولی به خودت قول دادی از زیر بار مسئولیت ها شانه خالی نکنی.هر نوع تغییر برام سخته و سفر مکه که سیزده /چهارده روز زندگی منو تغییر داده یه جورایی گیجم کرده.؛
خنک جامه خویش پیراستن به از جامه عاریت خواستن؛ این روزا قطعه شعری است که ذهنم را بمباران کرده.احتمال ابتلا به وسواس فکری در خودم را رد نمی کنم.یه ذهن همیشه مشغول و پر از تداعی های جور واجور.
گاهی پیش می آد که آدم می خواد فرار کنه و یا به گوشه پناه ببره ...
من حالم خوب خوبه . با دعای خیر دوستان از ببند بیماری جستم . برای شما و دیگر دوستانی که نگران حال من بودید طلب بهترین چیز ها را دارم .
سلامت باشید ...