نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

او نیز هم

فهیمه هم شاگرد اول دوره لیسانس بعد از بازگشایی دانشگاه.به رحمت ایزدی پیوست .همسرش حالا با سه تا فرزند کوچک شان چه کند؟همسری که ده سال منتظر ماند تا فهیمه به او جواب بعله را بدهد.فهیمه سر پرستار اتاق عمل سینه خودش هم مبتلا به سرطان سینه شده بود و نمی دانست.سنش سن زیادی نبود.مادرش انزلی دخترش اینجا.خانواده همسرش حالا چه خواهند کرد؟
نظرات 6 + ارسال نظر
[ بدون نام ] دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:03 ق.ظ http://www.wall.blogsky.com

سلام
واقعا سخته..

احمد دوشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 01:11 ب.ظ http://entezar123.blogsky.com

سلام دوست عزیز
فقط میتونم اظهار تاسف کنم
خدا رحمتشون کنه
موفق باشید

سزار چهارشنبه 17 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 08:06 ب.ظ http://sezar1.blogfa.com

یادش به خیر روزهای خوب ...شبهای رویا ...کلام مهر...دستان سرد من در دستان گرم تو ...یادش به خیر !
سرزمین آبهای همیشه آبی را خاطرت هست ؟ همان جائی که با هم خندیدیم با هم گریستیم ...با هم آمدیم و با هم رفتیم دست در دست هم ...با هم ...با هم ...
می گویند زمان قاتل خاطره هاست ! می گویند اگر از عشق سراغی نگیری گرد و غبار فراموشی آینه دلت را می گیرد ! می گویند چشمها هم به رو روی یار اگر باز نباشند دروغ می گویند و خطا می کنند و سراب را رصد می نمایند ...چه ها که نمی گویند این اهالی عقل ! اما من ژولیس سزار امپراطور سرزمین آبهای همیشه می گویم : که چه هراسی از این زمان قاتل ...هر که یکبار به سرزمینم در آمد و مشامش به عطر عاشقانه هایم آشنا ..نه با چشم که با دل زخم خورده اش هر چند یکبار اگر چه دیر آهی را برایم بدرقه می کند و زمزمه یادش به خیر را نثارم ! من می گویم چون دوستت می دارم عمیق و وسیع تو نیز دوستم داری هرچند کم ...هر چند خرد ...اما من ژولیس سزار...! قانعم ...قانع به همین نگاههای زود گذرت ...قانع به همین سلام ساده ات ...قانع به همین که داری میخوانی و شاید لبخندی بزنی...دوستت دارم رفیق ...باور کن ندیده دلم برایت تنگ است ...نشناخته شرمنده مهربانیت و تشنه دیدارتم ...!
سرزمین آبهای همیشه آبی در انتظار قدمهای توست که برپاست !
امپراطور سرزمین آبهای همیشه آبی
ژولیس سزار

ملیکا پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:54 ب.ظ http://gijmangooli.com

واقعا متاسف شدم . راستی خودتون چطورین چرا کم پیدایین؟ این مبارزه با خودتون و مقاومت در وقابل وبلاگنویسی تا کی ادامه داره؟!

دنیز جمعه 19 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 02:44 ب.ظ http://www.denizjoon.blogfa.com

خیلی متاثرشدم برای فهیمه خانوم خدا بیامرزدش و بچه هایش کمک کند.
بهشت عزیز دیگه کم پیدایی!!!!!!
سفر حجت هم مبارک حاج خانم.

رها جمعه 19 خرداد‌ماه سال 1385 ساعت 11:54 ب.ظ http://sign2.persianblog.com

خاله کم پیدایین .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد