دو روز گذشت.دو تا تعطیلی.بازهم به روز هایی که سر کار هستیم.مشکلاتش کمتره.
باید تصمیم بگیری کجا ها بری.
کی بدش میاد چرا انتخابش نکردی.
غمگین میشی یه جایی، جایت خالی هست.
سر درد از ساعت سه بامداد تا حالا رهایم نکرده.من همیشه باید سنگ صبور دیگران باشم.اونا فکر میکنند من سنگی و از جنس کوه هستم.و میتونند هر حادثه و اتفاق زندگی شون را با من در میان بذارند.همین میشه که از شدت هیجانات غم و خشم سر درد رهایم نمی کند.
مامان میگه نترس عزیزم سرماخوردی.آخه دیروز هم هوا سرد بوده.
خب شایدم.شاید واقعا از سنگ هستم.می ترسم خیلی زود از سکته مغزی بمیرم.
سحر درباره واژه مینو یه سرچ داشتم تو گوگل رسیدم به نام مینو فرشچی .
مینو فرشچی به سفارش بهروز افخمی فیلمنامه شوکران را نوشته و باز نویسی اون را خود بهروز افخمی انجام داده.گویا افتخاری نصیبش شده که افخمی ازش خواسته نقطه نظرات زنانه را در فیلم لحاظ کنه.
جامعه پرستاران اعتراض بالا بلندی به فیلم کردند.که چرا هر چه سنگه مال پای لنگه؟؟؟.البته اعتراض شان از نظر من بی مورد بود.چون پرستاران مقتدر بیمارستان ها همینگونه عمل می کنند که هدیه خانوم تهرانی بازی کرد.
همیشه به همین خاطر از پرستار حرفه ای شدن ترسیده ام که اونا متفاوتند از زنان جامعه شان.شجاعت شان وحشتناکه.ولی خودم هم بیش تر از دیگر زنان خانواده شجاع شده ام و این نیست مگر به علت آنکه پرستار شده ام.وقتی رئیس وقت دانشگاه به خاطر حجابم صدام زد و گفت مادامی که این شمایل را داری نبینمت و معاون اش گفت تو که قراره پس فردا کشاله ران مردی را شیو کنی که قرار ه فتق عمل کنه حماقت است چادر به سر باشی.از این رشته برو.بهتره معلم الهیات بشی.والله اگر گوش نصیحت نیوش داشتم امروز کلی به نفعم بود.
ولی من کله شق بایستی خودم را تحت سخت ترین شرایط نگاه میداشتم که حتی الان هم به ریاست دانشکده ای که برایش جنگیده ام انتخابم نکنند.
من اگر تو آموزش پرورش بودم لا اقل الان مدیر یه دبیرستان دختران بودم ولی معطل نشسته ام سماق میمکم.
رئیس جالبی داشتید!
همه ی انسان ها درک وجود پاکان رو ندارند. ناراحت نباش.