نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

سقوط هواپیما

از دانشگاه به خانه رسیدم.دیر بود.به خونه دوستانم دعوت بودم.مامان از صبح خونه ما بود.برایم غذای گرم و چایی سر میز گذاشتند.گفتم لباس بپوشم آماده بشم.کمی در کنار مامان موندم.خواستم برم که از اخبار جوانه ها شنیدم .....سقوط هواپیما......وای خدای من کجا؟تو منطقه مسکونی بلوک های آپارتمانی نیروی هوایی.....!چی شده؟............................ دهانم از تعجب باز مانده بود وای خدای من از دیشب تا حالا سر درد و حال تهوع

تنها کسی که تو این هواپیما برای من آشنا بود حمید رضا خیر خواه مجری صبح به خیر ایران بود.نمیتونم تصور کنم او از هفت صبح تو فرودگاه آماده پرواز بوده باشد و در ساعت یک و پنجاه دقیقه به پودر و خاکستر و یا یه هیکل جزغاله تبدیل شده باشد.سوگ واری برای خانواده های داغ دارشان تسلیتی فراهم می آورد گرچه....ولی آیا تمام کسانی که شاهد این صحنه بوده اند تا مدتها حال روانی خوبی خواهند داشت؟

نظرات 1 + ارسال نظر
رضا چهارشنبه 16 آذر‌ماه سال 1384 ساعت 05:56 ب.ظ http://ladan.persianblog.com

از هر گروهی که باشی خطر در کمین است!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد