در باره حضورم درین وبلاگ سوالات زیر را از خود پرسیدم
آیا همه آنچه را انتظار داشتم ببینم دیدم؟آیا برای خودم مشخص بود چه انتظاراتی داشتم؟
آیا توانستم انتظاراتم را به دیگران نشان دهم؟
ایراد من چه بود که موفق نبودم در جلب بینندگان و دریافت نظرات؟
تا چه حد امید خود را حفظ کردم؟
چقدر دوام آوردم؟
چگونه نومید نمی شدم؟
چه کسانی دلم را به ماندن درینجا گرم کردند؟
چگونه اینکار را کردند؟
چگونه توانستم توقعات خود را تعدیل کنم؟
سرنوشت ما چیه؟
کی تعینش می کنه؟
بهشت عزیز سلام ! راستش با این آرشیو بزرگ از مطلب فکر نمی کنی هر صفحه رو در تنظیمات که به یک متن اختصاص دادی کار خواننده ای مثل من رو که می خواد کمتر از اینترنت استفاده کنه و وقتش هم کمه سخت می کنه ؟!! راه بهتری برای دسترسی به آرشیوت سراغ داری ؟!
این جلب مخاطب واقعاً پیچیده ست. نمیدونم تابع چیه ولی خیلی به این بستگی داره که اول بری کامنت بذاری تا اینجا رو کشف کنن. بعد از یه مدت ملت خودشون میان!
متاسفانه شیوه های شناخته شدن توی وبلاگهای ایران بغایت چندش مدارانه می باشد . پیامهای زورکی برای مطالبی که اساسا درکشون نمی کنی . . . من همیشه مطالب شما رو خوندم . همیشه . بعضی وقتها نوشتم بعضی وقتها هم نه . می خوام بگم اساسا چه اهمیتی داره که کسی چیزی بنویسه یا نه . شما برای مدتی این عرصه رو برای بیان نظراتتون انتخاب کردین . . . همین . اونایی که باید ببینن خواهند دید . شاد باشین .
مهم اینه که ما هستیم و می خوانیم این برای نوشتن شما کافی نیست ؟؟؟؟/
مطلب شما را در لینکدونی اویاکس گذاشتم .
شک نکنیم که (رضوان بانو)ی ما قابل احترام و در خور دوست داشتن هست بخصوص اگر کمی بیشتر (آفتابی!) شود۰
منو ببحشید دوست خوبم . ولی بعضی اوقات حرفهایی می زنید . ما برای دیگران زندگی نمی کنیم . ما برای خودمون زندگی می کنیم . چه فرقی میکنه که دیگران بگن شما خوب می نویسید یا نه مهم اینه که حودتون از این کار احساس رضایت بکنید . و در ضمن به نوشتن ادامه بدید چون یه سیبیلوو هستش که اینجا رو می خونه . ممنون