نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

سلام
صبح اول وقت اخم ها را وا میکنیم و روز را آغاز می کنیم گرچه شب قبل خوب نخوابیدیم و خستگیهامون به در نشده.اول هفته است و باید انرژی هامون را تا یک هفته ریز ریز و کم کم هزینه کنیم.حالا اگر هم خسته و عصبانی باشیم فعلا موقع عکس العمل نشان دادن نیست باید سر صبر روز جمعه که رسید با تمام قوا فریاد بزنیم که یه هفته خسته بودم و نمی شد صدا کرد.
ما دیروز از پیک نیک باز گشتیم .جای شما خالی هوای دلچسب چادگان روح مان را نوازش کرد.می شد کنار آب تو ساحل قدم زد.اسب سواری کرد .قایق سوار شد .من که صبح زود رفتم پیاده روی تا در وسط تابستان گزش سرمای دلچسب را با پوست صورتم لمس کنم.
نظرات 3 + ارسال نظر
[ بدون نام ] شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:53 ب.ظ http://bedoneemzaa.blogsky.com

خوشحالم بهتون خوش گذشته . از این کشمکشها همه دارند . دوستم همیشه از این ارتباطات مثل شما در راه بزرگ شدن خودش استفاده می کنه .

م..... ی ؟! شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 07:38 ب.ظ

بالاخره نفهمیدیم خسته ای یا بعد از آمدن از چادگان سرحال و قبراق؟!۰
کوچولوی نسل قبل از انقلاب!!.....سعی کن مطالبی را که برای نوشتن انتخاب میکنی کمی هم بدرد دیگران بخورد.....۰
ازمن نرنج . حقیقت تلخه۰
به {ویکتورهوگو} گفتند چگونه نویسنده شدی؟
گفت آنقدر نوشتم و پاره کردم تا سرانجام نوشته هام به درد خواندن خورد !۰
من حالا حالا ها بابت تمام حرفام شصت هفتاد تائی مرسی و متشکرم طلبکارم!۰

پروین شنبه 12 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 11:27 ب.ظ http://www.abi-vafa-eshgh.persianblog.com

به ! به !جای من خالی.میگفتی منم میومدم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد