مدت ده ماه میشه مسافرت نرفته ام.
درین مدت خیلی خسته شده ام.
این روز ها گرمای هوا بیداد میکند و رفتن به مسافرت چندان دلچسب نیست.مگر آنکه مطمئن باشی در طول راه و در مقصد خواهی توانست در جایی خنک استراحت کنی.
چه روز های خوبی بودند روز های خوش سفر.!
فارغ از همه وابستگی های آب و خاک .
سبکبال و بی دغدغه رفتن و رفتن.
و نماندن.
کاش همواره مسافری بودم با کوله بار سبکی از نیازمندی های اولیه.
ولی حیف که عادت دارم در شرایط خاص زندگی کنم.
مطمئنم عشایر که کوچ دارند از زندگی لذت بیشتری می برند و بهتر از من..........
چرا باید برای متمدن بودن جایی و جایگاهی داشته باشیم؟
نکنه خیال می کنی اونائی که در اصفهون و یا تهرون و یا تو شهرهای دیگه زندگی می کنن متمدن هستند؟۰ نه بابا اون عشیره چادرنشین گاه از من و تو شهری آگاه تر و درنتیجه آزاد تر است ۰ میخواهی آزاد باشی از قفس (تقلید) بزن بیرون. خودت فکر کن و خودت تصمیم بگیر- نگذار دیگران که حتی زندگی خودشونو عوضی رفته اند برات تصمیم بگیرن- این عین اسارت و بدبختی است۰
باین چند کلمه از نوشته ت یکبار دیگه دقت کن و بعد با خودت شرط کن که برای رفع خستگی گرما وسرما نمیتواند مانعی ایجاد کند- آنچه مانع توست (اسارت فکر و در قفس بودن حس) توست - باور کن - خاله الهی قربونت بره ۰
چرا باید برای متمدن بودن جایی و جایگاهی داشته باشیم؟