نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

روز هفتم تیر ماه سال ۶۰
قم بودم که خبر انفجار حزب جمهوری را شنیدم.
رفته بودم از تلفن راه دور جلو حرم با مادرم تماس بگیرم که خانمی ناباورانه خبر تلخ را از دوست یا فامیلش می شنید.
چه روز غم انگیزی بود.
ایران در آن روز ها چه فجایعی را متحمل شد.
و ما چه روز هایی را شاهد بوده ایم.
جوان باشی و طعم تلخ این فجایع کامت را تلخ کند.واقعا تاسف آور است.
شاید در تصمیماتی که گرفتم اثر گذاشت.
به جوانانی فکر میکنم که همانند من شاهد اینگونه وقایع اند.و فکر میکنم برای آنکه احساسی شبیه من برایشان پیش نیاید چه کمکی می شود کرد
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد