
باورم نمی شد که وقتی بفهمه درد دارم و بیمار شده ام بگه کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی
.......تو از نوشتن تو وبلاگت چه هدفی را دنبال می کنی؟
خیلی دوست داشتم مستمعی داشتم که فهم سخن میکرد
فهم سخن چون نکند مستمع قوت طبع از متکلم مجوی
همش فکر میکردم اشکال از بی قوتی من متکلم نیست که فهم سخنانم نمی شود بلکه عیب از مستمع است که قدرت فهم سخن را ندارد
پس از دیو و دد که ملول شدم و انسانم آرزو شد به اینترنت پناه آوردم
گفتم شاید آنجا باشند کسانی که آنها فهم سخنانم را بتوانند کردن
آیا در آنجا به آرزوی خویش دست یافتید؟
البته نه کاملا ولی تا حدودی یا فتم کسانی را که آنان نیز شاید درد مشترکی با من داشتند
شما میدانید جامعه کتاب خوان های ایرانی محدود است از بین کتاب خوان ها جامعه کتاب خوان های اینترنت باز(چت ایست و یا وبلاگ ایست)کمتر.
خب برای من تخته پاره ای بود در آن وانفسا.آخرین امید.وقتی به جامعه شان برای نشستن دم در راهم دادند خوشم آمد از آنان.بچه های جالبی بودند ولی مشکل اینجا بود که آنان هم سن و سال من نبودند و یا دغدغه های مشترکشان با من محدود بود.ولی جذابیتی داشتند چرا که بدون آنکه ببینم شان و محو تماشای ویژگی های جنبی شان بشوم فقط با دست نوشته و تفکرشان تماس پیدا کردم.
مواخذه شدم تهدید شدم منع شدم مسخره شدم ولی شما باید متوجه باشید جذابیت این کار بر همه اینها می چربید.حیف که این روز ها دیگر بیمار هم شده ام.برای نشستن پشت میز کامپیوتر باید درد را حس کنم.ستون فقراتم مدت دوازده روز است دردناک شده و احتمال میدهند استرس ناگهانی باعث بروز درد کهنه ای شده
ببخشید ها میشه بگید معنی نچاق چیه