نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

بی اعتنایی عمدی یا بی تفاوتی

روزی نیست که درباره کاندیدا ها حرفی نشنوم و زندگیم در عین بی خیالی بگذره.چرا؟آیا همه مردم مملکت مان چنین دغدغه ای دارند؟یا میشه فکر نان مانع درک این شود که در مملکت چه میگذرد؟شده کسی را ببینی و ازش پرسیده باشی که خبر داغ این روزای مملکت چیه و بهت بگه نمی دونم؟اون شخص از نظر روان شناسان دیس اورینته است یعنی به زمان و مکان نا آشنا.باید اورینته اش بکنیم یعنی باید با دیکته کردن بهش حالی کنیم موضوع چیه.ولی آیا هستند کسانی هم که به دلایل مختلف، خودشان را به اون راه ها زده اند.
هستند

یکی اونایی که از انتخابات گذشته انتظاراتی داشتند و بر آورده نشده
دوم آنها که معتقدند خانه از پای بست ویرانست خواجه را بین که........... ...نقش ایوانست.

سوم اونایی که تایید و یا رد صلاحیت بعضی کاندیدا ها را از مجرایی که انجام گرفت قبول ندارند
چهارم اونایی که خودشان کاندیدا شده اند و رد صلاحیت شده اند و طرفداران شون
پنجم آدمایی که در هر شرایط به فکر منافع شخصی و کلاه خویش اند

ششم کسانی که نوع حکومت و یا شخص رئیس جهمور براشون فرقی نمی کنه و در هر حال وظایفی را که برای خودشان می شناسند بهش عمل می کنند
من نمی دانم جزء کدام دسته و گروه هستم.هر چه هست برایم عادی شده رای دادن
یه روزی بود که تحت تاثیر تبلیغات روشنگرانه علما احساس وظیفه می کردم رای بدم و حتی کسانی را به کاندیدایی که قبولش دارم متمایل کنم
کسانی را هم در اطرافم می دیدم که می گفتند ساده گیرت آورده اند.یا خیلی تاثیر پذیری و خودشان از شور و نشاط تهی بودند.
حالا برام مسائل حل شده به نظر می رسد.دیگه نمیخوام اضطرابی داشته باشم که چه خواهد شد و نگرانی از قصور و کوتاهی خودم
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد