نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

معضل تردید در نوشتن

گاهی اوقات میخوای بنویسی فقط برای اینکه چیزی نوشته باشی.گاهی میخوای بنویسی تا هدفی را دنبال کنی.گاهی اوقات نوشتن نوعی برون ریزی احساسات توست.گاهی اوقات فکر می کنی نوشتنت مرهمی هست بر زخم......ولی نوشتن ثبت است و بس.همیشه هم واژه ها به کمکت نمیان تا هر آنچه درون توست را بر صفحه بنگارد.من مینویسم و از نوشتن خود دلشادم.چون.......
آری سالهاست که مینویسم.سی سال.گرچه فردوسی با بسی رنج بردن در آن سال سی عجم را زنده کرد بدین پارسی ولی سی سال نوشتن من هیچ تغییری در هیچ کجا نداده است.وقتی سیزده ساله بودم اولین برادرم سرباز بود.خواهرم داشت عروس می شد و برادرم که شاکی از پدر و مادرم بود دیگه واسه شون نامه ای ننوشت.هر روز شاهد چشمان اشکبار مادرم بودم و کاری از دستم بر نمی آمد.از برادری که آنقدر دوستش داشتم دور بودم و دلم در هوایش پر پر می زد.با خواهرم رفتیم خونه مادر بزرگ و بعد خونه خاله که در نزدیکی آنجا بود.بناگاه دست خط برادرم را تو تاقچه اتاق خاله دیدم.آری درست دیده بودم برای خاله نامه داده بود آخه اونا با هم فاصله سنی کمی داشتند و دوستانی صمیمی بودند.دزدکی نامه را برداشتم و به گوشه ای خزیدم و خواندمش.گلایه هایش را برای خاله نوشته بود .آدرس روی پاکت را برداشتم و وقتی به خانه رسیدم شرح وقایع خانه را برای برادرم نوشتم.ازش گله کردم بهش التماس کردم که مامان را رنج ندهد و بر او ترحم کند و از خود بی خبرش نگذارد.برایش نوشتم دوریش بر سر خانه و خانواده چه آورده.از همان وقت بود که پی بردم با وجود سیزده سال سن چه غوغا ها می توانم به پا کنم.نامه های برادرم بود که به خانه سرازیر شد و جواب نامه هایم را با محبت می داد.دیگه همیشه با نامه نوشتن ها اوضاع را تغییر می دادم.بعد ها برادر دومم که خارج از کشور بود ملتمسانه میخواست از نامه دادن اجتناب نکنم.میگفتم تو نامه کوتاه می فرستی و من دیگه نمی توانم جوابی بدهم.دلداریم میداد که از کوزه همان برون تراود که در اوست.نامه ای برای همسرم نوشتم که جبهه بود و معلومم نشد چه بر سرش آمد که دوازده نامه در جواب همان یک نامه نوشت.هنوز پس از سی و سه سال می نویسم.گرچه همه آنچه را به ذهنم برسد صلاح ندانم اینجا بنویسم ولی آموخته ام باید بنویسم.التماس من به همه اطرافیانم اینست که بنویسید تا مکنونات تان برون آید.آخرین روشم برای نوشتن در خانه نوشتن پیام هایی است برای اعضای خانواده که آهای گل پسر خوش سر و زبانم وقتی از خانه خارج می شوی فراموشت نشود کلید خانه را با خود همراه ببری مبادا..
نظرات 1 + ارسال نظر
دومان سولدوزی دوشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:17 ق.ظ http://doman.tk

سلام
این آدرس هم تشریف بیاورید
راستی خبریه مشکوک این پست شما

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد