نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

نچاق

وقتی بیمارباشی مادر بزرگه بگه نچاق و تو بگی نناق

این روزا کلاس کامپیوتر میرم ICDL

تا مهارت اول را طی شش جلسه بیاموزم و در آزمون آن شرکت کنم.اجباریست .مهارت دوم را هم تا عید باید پاس شده باشم احتمالا موفق می شوم معلم کلاس خانوم مهندس جوانیست (بیست و دو ساله)که خیلی تبحر در آموزاندن داره.حظ میکنم.منو نماینده کلاس کرده تا اسم شیطون های کلاس را که نمیذارن درس دهد بنویسم .آقایون حوصله گوش دادن ندارند و هی کلاس را به شوخی میکشانند که با تذکر تند و تیز من مواجه میشن.خود خانوم معلم میگه آزادشون بذارین مبادا کلاس واسه شون خسته کننده بشه .ولی من وسواس دارم که در کلاس همه شاگردند و باید به درس گوش کنند حتی اگر سن معلم از ماها کمتر باشه.مهم اینه که اون قدرت اداره کلاس را داره.آنقدر نرم و آرام درس میده که من شک نداشتم قبول میشم ولی دیروز وقتی نمونه سوآلاتن را با توضیحاتش میگفتند متوجه شدم نه بابا نباید به خودم زیادی اعتماد کنم و سوآلات را باید با دقت بیشتری بخونم مبادا از بین چهار تا گزینه اشتباه بزنم.
نظرات 4 + ارسال نظر
رها چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 03:14 ب.ظ http://sign2.persianblog.com

خاله ایشالله قبول شی .

ابی چهارشنبه 14 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 10:40 ب.ظ

اجباری شروع کردی ها ؟
چرا ایقده دیر ؟؟؟

* پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 04:57 ق.ظ

ماه بانو

جوتی پنج‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1383 ساعت 06:56 ق.ظ

حالا این مهارت اول چی هست؟ راستی خاله رضوان درباره اون کامنتی که برام گذاشته بودین باید بگم که تقریبا هیچ بلاگی رو نمی خونم!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد