دختریست جوان(بیست ساله) .مثل بسیاری از اونای دیگه زیبا.میگه دوست پسرای زیادی دارم
که هر شب گزارش با اونا بودن را با مو بایلم به مادرم خبر میدم .پدرم روحش هم خبر نداره که من با .......البته حدود دوستی من با پسرا رسمیه.در حدی که اونا اذعان کنند من زیبایم و ارزشش را دارم معطلم بشن واسه ام ولخرجی کنند و ...............دیگه میتونم بگم مشکلی نیست.ناخن های دستش را تا ته جویده به طوریکه انگشتاش میسوزه.بهش میگم کم اضطرابی نیست که خودت را حفظ کنی.سرت درد نمیکنه دستمال می بندی؟دوست شدن با پسرا فقط واسه اینکه تعداد شون را بشماری و خاصیت دیگه نداشته باشه واسه ات اضطراب آوره.تو دوستی ای را به وجود میاری که ظاهر دارد و باطن ندارد.یه جور کینه ورزی که میخوای پوزه پسرایی را که زیبا پسندند به خاک بمالی.میخوای ببری شون تا سر چشمه و تشنه بر گردونی تا ببینی کیه که میگه جنس مذکر جنس اوله.چرا باید اینهمه زحمت قبول کنی و مبارز باشی؟میگه خانوم شما فقط بگو چرا ناخن هامو می جوم میگم از شدت اضطراب.میگه خب چطوری اضطرابم را پایین بیارم .میگم با واقعی زندگی کردن.به کنار گذاشتن نقش های غیر مفید.خودت باش.عینهو فیل ها که رو زمین غلت میزنند تا بدن شون گلی و خاکی بشه .میگم عینهو خرسا بخواب بدون آداب خاص شاهزاده خانومای ............بهش میگم پاهاتو تو آب روان بذار تا جریان آب را پوست پاهات لمس کنه.میگه خانوم اگه همه این کار ها را کردم و موفق نشدم.میگم داروی ضد اضطراب با نظر پزشک به علاوه رفتار درمانی که روان شناس واسه ات انجام دهد.
زیبا بود
matalebe jalebi bod