اصولا از اینکه تو وبلاگم ننویسم اجتناب میکنم.حتما خودم را آماده نوشتن می کنم.ولی الان چند روزی هست که سعی کردم این تمایل به نوشتن را در خودم سر کوب کنم و دست نگه دارم.چرا بنویسم در حالیکه هر روز دارم مطالبی را که قبلا می نوشتم با دانشجویان مورد بحث قرار میدم؟؟؟؟تازه مگه وقت اضافه دارم این روزا؟بد جوری احساس تنگی وقت دارم.شاید بعد بگم چرا.وبلاگ ها را میخوندم کخ به هم دیگه لینک هم دادن و موضوعاتی را طرح کرده اند که من هم روزانه می بینم و چاره ای نیست جز تحمل آن.شاید بعضی ها با خوندن بعضی اجحاف ها که بر زنان میره سر درد بگیرند و حالت تهوع (میگرن).شاید یه عده فریادبزنند خدایا........چرا؟شاید بعضی سعی کنند با لینک دادن به مطلب کمک هر چند کوچکی بکنند ولی هستند کسانی که پرخاشگر هم میشن و سعی میکنند تلافی کره را تو دل کوره در بیارن.هستند کسانی هم که نومید بشن.و هستند کسانی که به خودشون آسیب برسونند چون نمیتونند ناظری بی دست و پا باشند و خودشون را تحمل کنند.
واقعا اگر همه اصلاعاتی را که تو اینترنت آدما بهم می رسانند در سطح جامعه مورد بحث میدیدیم دیگه چرخ زندگی ها میتوانست به گردیدن و گشتن ادامه دهد؟همسایه ها یاری کنند ما میتونیم شوهر داری کنیم.یه عده چرخ مملکت را بچرخانند تا من بتوانم بنشینم و ازین ژست های انسان دوستانه و روشنفکر مآبانه به خودم بگیرم.من دستم تا مرفق تو........است.و میبینم که یه دست صدا نداره.و به عمل کار بر آید به سخندانانی نیست.به سهم خودم دانشجویانم را که جوانند و در رویاهای شیرین با واقعیت های تلخ روزگار آشنا میکنم.خدا کند از حد نگذرانم مبادا آنان در عنفوان جوانی از لذت های دوران جوانی شان محروم شوند.کاش بتوانم آن چنان حد را نگه دارم که آنان خود.......نه اینکه......
کلماتی نیافتم تا متن را بدون جا خالی بنویسم.شما کلماتی را پیشنهاد کنید.
شاید کند شدن اتصال به اینترنت باعث شده کمتر تمایل به نوشتن داشته باشم
سلام . حال مادرتون چطوره ؟
قلمم با نوک سر کوفته اش مييايد شايد بنوعی همان درد دل شما باشد!
با سلام با اجازتون لینک شما رو داخل سبکبال گذاشتم. در صورتی که مایل به اینکار نیستید لطفاْ بگویید تا آنرا حذف کنم..